نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری، در موضوعات مختلف فلسفی، تاریخی و ادبی، و البته دیدگاه های شخصی در مسائل مختلف اجتماعی.
هر نوع برداشت از این وبلاگ به شرط ذکر منبع و یا لینک به مطلب مجاز است.

گفتگوی اختصاصی “جامعه فلسفه ایران” با سرکار خانم “بنفشه افتخاری”

پژوهشگر تاریخ و فلسفه علم، دانشجوی دکترای فلسفه، عضو دپارتمان فلسفه دانشگاه لیون3 و فارغ التحصیل از دانشگاه ژنو.

 

جامعه فلسفه ایران : با توجه به آشنایی شما با فلسفه تحلیلی و فلسفه قاره ای دارید، به نظر شما جامعه فلسفی ایران به کدام یک از این دو گروه گرایش دارد؟

بنفشه افتخاری : با سلام و درود به شما و سپاس از حسن نظر شما، باید بگویم که من پیش از ترک ایران در محافل فلسفی ایران حضور مؤثری نداشتم. در آن زمان بیشتر در کسوت یک دانش آموخته فیزیک بودم تا فلسفه. با وجود علاقه ام به اغلب حوزه های فلسفی، مطالعاتم محدود به مباحث فلسفه فیزیک بود. در واقع تحصیلات جدی من در فلسفه پس از رفتن به اروپا بود. الان هم که برگشتم، هنوز فرصتی فراهم نشده که جامعه فلسفی ایران را به خوبی بشناسم. به همین دلیل، خیلی کلیشه ای: با توجه به اینکه فلسفه قاره ای از دیر زمانی است که در ایران تدریس می شود، پس این گرایش احتمالا ریشه دارتر است. به علاوه اینکه فکر می کنم فلسفه قاره ای به مبانی فرهنگی ما نزدیکتر هم هست. اما از حدود سال 80 به این طرف که رشته کارشناسی ارشد فلسفه علم در ایران پایه گذاری شد و پس از آن هم گروه فلسفه تحلیلی در پژوهشگاه علوم بنیادی بنیان گذاشته شد،. دانش آموختگان این مکتب که اغلب از دیگر رشته های علوم و فنی- مهندسی وارد فلسفه شده اند، نسل جدی و با انگیزه ای محکم در فلسفه اند. در نتیجه می توانم بگویم که نسل نویی که به تحلیلی گرایش دارند با وجود کم شمار بودن، قابل ملاحظه اند.

 

جامعه فلسفه ایران : نگاه سنتی فلاسفه ایران به فلسفه، نگاهی تاریخی و به نوعی شبیه به فلسفه قاره ای ست. از طرفی استفاده بسیار زیاد از زبان محاوره، استلزام های محاوره ای، مصادیق و معانی، در ایران باعث برداشت های متفاوت از ساده ترین جملات می شود. این موضوع زمینه را برای تکیه بر فلسفه تحلیلی مساعد می کند. به نظر شما کدام یک از این دو نوع فلسفه نیاز امروز فلسفه ایران را مرتفع می سازد؟

بنفشه افتخاری : قطعا هر دو. من این تفکیک و ترجیح را نمی پسندم. فلسفه قاره ای به پرسش هایی روی می آورد که دغدغه های ریشه دار بشر است. فلسفه تحلیلی این پرسش ها را انکار نمی کند، اما باور دارد که فلسفه عاجز از پاسخگویی به این پرسش هاست و قصد دارد به فلسفه حضور کارآمدتری در زندگی بشر ببخشد. پس نمی توان گفت که کدامیک بیشتر نیاز است. برآیند فکری جامعه در دراز مدت به سمت نیاز خود می رود. نمی توان برای گرایش فلسفی یک جامعه نسخه پیچید. کماکان که در دهه های اخیر فلسفه تحلیلی هم مانند دهه های نخستینش به مقدم شمردن زبان، بهای سابق را نمی دهد و وارد عرصه های دیگر شده. یعنی در اروپا کم کم فلسفه به سمتی می رود که این تفکیک محو می شود. نه فلسفه قاره ای از تحلیل زبانی دوری می جوید و نه فلسفه تحلیلی به شکل سابقش بر زبان متمرکز است.

 

جامعه فلسفه ایران : شما در سوئیس سکونت داشته اید و از اعضای گروه های فلسفی دانشگاهی سوئیس محسوب می شوید. آیا در محافل فلسفی سوئیس نامی از فلسفه یا فیلسوفان ایرانی به میان می آید؟

بنفشه افتخاری : من عمدتا در گروه معرفتشناسی فعالیت داشتم، در آنجا هم همیشه مقالات استاد حمید وحید از مقالات جدی و مورد بحث بوده اند. اما اگر منظور شما فلسفه ای است که به نام ایرانیان مهر خورده باشد، عمدتا در محافل فرانسوی در کنار نام هانری کربن بود که نام اسلام ایرانی و یا فلسفه ایرانی شنیده می شد و متعاقب آن نام هایی چون سهروردی و ملاصدرا.

 

جامعه فلسفه ایران : از میان فلسفه ها و فلاسفه شرقی کدام یک بیشترین توجه سوئیسی ها را به خود جلب کرده است؟ و به نظر شما به چه دلیل؟

بنفشه افتخاری : فکر می کنم مذاهب خاوردور مثل بودیسم، ذن و… دلیلش هم خیلی چیزها می تواند باشد که پرداختن به آن خارج از صلاحیت من است.

 

جامعه فلسفه ایران : ممکن است کمی در مورد فلسفه حاکم بر دانشگاه های سوئیس صحبت کنید؟

بنفشه افتخاری : سوئیسی ها همانطور که خودشان هم انکار نمی کنند، هر جا که منفعت باشد هستند. کسی برای اینکه بورس بگیرد باید یک طومار بزرگی از منافعی که آن طرح دارد تهیه کند. از این رو طرح هایی فوند می گیرند یا تامین مالی می شوند، که مستقیما در پروژه های زیر بنایی علمی به کار گرفته می شوند؛ عمدتا با گرایش فلسفه علم و فلسفه ذهن. مسلما در دراز مدت هم حضور اندیشورزان این مسلک هم پررنگ تر خواهد بود. البته این شناخت محدود من است و آن چیزی است که تنها دیده ام و هیچ وقت تحقیق جامعی در این زمینه نداشتم.

 

جامعه فلسفه ایران : شاید اگر آلبر کامو ملیت و زبانی انگلیسی داشت انگلیسی ها هرگز از او به عنوان یک فیلسوف به تمام معنا یاد نمی کردند. آیا شما که نگرشی تحلیلی دارید وی را یک فیلسوف به تمام معنا می دانید؟ چه چیزی در فلسفه فرانسه وجود دارد که آلبر کامو را یک فیلسوف تاثیر گذار معرفی می کند؟

بنفشه افتخاری : قطعا بله، او را یک فیلسوف، و یک فیلسوف به تمام معنا می دانم. کامو داستانی می سازد و از این داستان نتیجه ای فلسفی می گیرد، این امر در واقع ترتیب دادن یک آزمایش ذهنی است به منظور طرح یک ایده، که شیوه ای اصیل در فلسفه است، چه قاره ای و چه تحلیلی. اما آثار او را بیشتر ادبی می دانم تا فلسفی.. البته ایرادی هم نمی بینم که یک اثر ادبی از نظر فلسفی تحلیل شود. اما قطعا در رویکرد تحلیلی نمی توان به آن پرداخت، چون تفاوت رویکرد تحلیلی و قاره ای به زعم من این است این دو نحله پرسش های گوناگونی را دنبال می کنند و در کتاب های کامو پرسش هایی مطرح است که به پرسش های مطرح در سنت تحلیلی (تا به امروز) کاری ندارد. شما نمی توانید در یک کتاب خود آموز خیاطی، روش پختن آش رشته را پیدا کنید. در مورد بخش دوم پرسش شما، این را باید از کسی که متخصص فلسفه فرانسوی است پرسید.

 

جامعه فلسفه ایران : وضعیت ترجمه و نشر کتب فلسفی فلاسفه انگلیسی زبان و فرانسوی زبان را در سوئیس چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا به گونه ای است که افراد علاقمند به فلسفه و فیلسوفان غیر آکادمیک سوئیس، با فلسفه های تحلیلی و قاره ای به خوبی آشنایی پیدا کنند؟ و آیا این آشنایی صورت گرفته است؟

بنفشه افتخاری : قادر به پاسخگویی به این سوال نیستم. من در مرز سوئیس و فرانسه زندگی می کردم. هیچ مرز مشخص و محدود کننده ای بین این دو کشور نبود، مردم به آسانی به هر دو کشور رفت و آمد می کردند. مردم هر دو سو هم همزبان بودند. یعنی همه کتاب های فرانسوی در دسترس آنها هم بود و نمی شد جامعه فرانسوی زبان سوئیس را به سادگی از جامعه فرانسه تفکیک کرد. فلسفه تحلیلی هم در دانشگاه خیلی ترویج می شد، کلاس ها هم برای عموم آزاد بود. من کم و بیش کسانی را می دیدم که در کلاس های تحلیلی شرکت می کردند، بدون اینکه دانشجو باشند. حالا نمی دانم از این توضیحات می توان نتیجه ای گرفت که پاسخ سوال شما باشد یا نه؟

 

جامعه فلسفه ایران : با آگاهی ای که من از محافل فلسفی تحلیلی دارم، آنها توجه چندانی به فلسفه غیر تحلیلی ندارند. آیا این موضوع تنها در رابطه آنها با فیلسوفان قاره ای صادق است یا خیر، در تمام موارد حکم می کند؟

بنفشه افتخاری : نه چنین نیست. اکنون هم فیلسوفان تحلیلی دریافته اند که نمی توانند که از پرسش اساسی فلسفه سنتی فرار و تنها به زبان اکتفا کنند، و هم حوزه قاره ای به ضعف های رویکرد خود آگاه است. اما اساسا بیماری که در حال حاضر فلسفه (به ویژه در اروپا) هر دو گرایش بدان دچار است، این است که باید برای موقعیت کاری خوب، دست به تولید انبوه مقاله بزند، چیزی مثل تولید صنعتی کالا! این جزئی نگری و تخصص گرایی افراطی می آورد و اجازه تعامل بین گرایشی را از بین می برد. در واقع کسی که وارد حوزه های بین رشته ای و بین گرایشی می شود، ریسک بزرگی از نظر شغلی می کند. ممکن است تا مدت های طولانی نتواند هیچ خروجی داشته باشد و این در زندگی اروپایی از نظر شغلی یک هزینه بسیار گزاف و خطرناک است. 

 

جامعه فلسفه ایران : در فرانسه و بریتانیا نوعی بی تفاوتی نسبت به فلسفه مقابل (قاره ای و تحلیلی) وجود دارد. به همین دلیل فلاسفه این دو کشور تا حد زیادی قسمت هایی از فلسفه معاصر را از دست داده اند. ظاهرا این اتفاق در سوئیس رخ نداده و هر دو فلسفه جایگاه خودشان را در آن کشور پیدا کرده اند. این موضوع چه کمکی به فلاسفه سوئیس کرده و در واقع به رخدادی را رقم زده؟

بنفشه افتخاری : همانطور که قبلا گفتم فلسفه در درون خود تفکیک اوائل قرن بیست را نمی پذیرد، این را تقریبا اغلب محافل فلسفی غربی دریافته اند. یعنی می خواهند که در دانشگاه هایشان گرایش یک سویه نباشد، اما شاید مثل سوئیس موفق نبوده اند. در واقع شاید قبلا اینطور بوده که به سنت مقابل بی تفاوت بوده اند، اما الان اینگونه نیست، حداقل در فرانسه.

 استادان من در دانشگاه ژنو اغلب فرانسوی الاصل بودند و یا کتابهای فرانسوا رکاناتی فرانسوی اکنون مرجع کلاسیکی برای سنت تحلیلی است. اغلب این اساتید از فعالین حلقه ژان نیکود هستند که به نوبه خود مرکز مهمی برای فلسفه تحلیلی در قلب پاریس است. اما در فرانسه موانع جدی ای هست. طبیعتا بخشی از موانع از پارادایم درونی این دو رویکرد سرچشمه می گیرد و برخی از نیاز به تخصص گرایی و تولید مقالات انبوه. اما عوامل اجتماعی و اقتصادی حداقل برای حضور اساتید دیگر کشورها در یک دانشگاه از همه موثرترند. به نظرم علتی که این تک گرایشی در سوئیس پررنگ نشده، مسئله زبان و پول باشد. سوئیس کشوری است که دارای 4 زبان رسمی است وهیچ یک از زبان ها به هم برتری ندارند و در مقاطع بالای دانشگاه ها، زبان انگلیسی است. از طرفی هم دانشگاه های سوئیس بسیار ثروتمند هستند و از این رو برای همه اروپایی ها و حتی آمریکایی ها جذابند. استادان فرانسوی الاصل زیادی برای موقعیت کاری بهتر به بخش فرانسوی زبان سوئیس می آیند، از طرف آلمانی زبان هم همینطور… از بریتانیا و آمریکا هم همینطور..در همین دانشگاه ژنو در کنار استادان فرانسوی و آلمانی الاصل، کوین مولیگان انگلیسی الاصل هم هست. خب این تعامل و همفکری به وجود می آورد. البته من دقیقا نمی دانم در تلفیق دو رویکرد تا چه حد دانشگاههای سوئیس سهم داشته اند، اما به نظر می رسد موفق تر از فرانسه یا انگلیس در جذب طیفهای گوناگون فلسفی است.

 

جامعه فلسفه ایران : آیا می توان از این موضوع برای فلسفه ایران هم الگو گرفت؟

بنفشه افتخاری : کلا سوئیس کشوری است که چیزهایی زیادی برای آموختن دارد. اما تا چه حد عملی باشد، فکر کنم بحث بسیار پیچیده ایست. خیلی از مسائلی که دغدغه فلسفی ماست برای آنها حل شده یا اصلا مسئله نیست. و متقابلا آنها هم دغدغه هایی دارند که در جامعه ما جایی ندارد. اما به طور کلی کاری که سوئیس می کند همان کاری است که آمریکا در ابعادی بزرگتر انجام می دهد، یعنی از سراسر دنیا مکانی برای تعامل فیلسوفان از کشورهای مختلف و مکاتب فکری مختلف بوجود می آورد. این را فرانسه هم می خواهد انجام دهد اما سلطه زبان فرانسوی خیلی زیاد است، اوضاع اقتصادی هم در حدی خوب نیست که کسی که به خوبی فرانسوی نمی داند، فرانسه را مکان خوبی برای ماندن پیدا کند.

فکر می کنم ما فاصله بسیارداریم تا رسیدن به جایی که کشور ما یک گزینه برای دیگر کشورها برای تحصیل و تدریس علم یا فلسفه غیر بومی باشد. موانع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زیادی هست… پس فکر نمی کنم چنین الگویی برای ما عملی باشد. در میان علاقه مندان فلسفه غرب هم دلیلی ندارد که تک گرایشی شویم، ما صاحب هیچکدام از این نحله های فکری قاره ای یا تحلیلی نیستیم و جامعه فلسفی ما به هر دو سو گرایش دارد. پس برای رشد هر دو جانب نیاز به الگوبرداری نداریم، خودمان بالقوه شرایط پذیرش هر دو نحله را داریم. آنچه به نظرم نیاز داریم این است که اساتید هر دو نحله به روز باشند، که ما در این حوزه ها هم حرفی برای گفتن داشته باشیم. 

 

جامعه فلسفه ایران : با سپاس فراوان از پاسخ ها و زمانی که برای پاسخ گویی صرف فرمودید.

بنفشه افتخاری : من هم از شما سپاسگزارم.

منبع: جامعه فلسفی ایران

نظرات  (۱)

فلسفه یعنی گوش شنوا..
فلسفه خوب یعنی شناخت حال مردم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی