نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری، در موضوعات مختلف فلسفی، تاریخی و ادبی، و البته دیدگاه های شخصی در مسائل مختلف اجتماعی.
هر نوع برداشت از این وبلاگ به شرط ذکر منبع و یا لینک به مطلب مجاز است.

شکاکیت در فلسفه اسلامی

يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۲ ب.ظ

یکی از خوانندگان گرامی وبلاگ پرسشی مطرح نموده بودند، از آنجا فکر کردم، ممکن پرسش دیگران هم باشد، آن را در اینجا هم قرار می دهم:

به نظر شما پیشرفت اپیستمولوژی در غرب با اپیستمولوژی در ایران وفلسفه اسلامی قابل مقایسه هست؟ونقاط قوت کدامیک بیشتر است؟

 مشکلی که من با این سوال شما دارم، این است که خیلی کلی است. معرفت شناسی از دیدگاه فلسفه اسلامی یعنی چه؟

خود عبارت فلسفه اسلامی عبارتی گنگ است. چون ما به مفهوم فلسفه، اسلامی یا غیر اسلامی اش را نداریم. اگر فلسفه از دین اقتباس یا ریشه داشته باشد، ما دیگر وارد علم کلام شده ایم، نه فلسفه. به هر حال به طور کلی اگر فلسفه اسلامی را فلسفه ای که در دنیای اسلام پرورده شده، فرض کنیم، باز هم قطعا نمی توانیم سوال شما را به این شکل طرح کنیم. چون دربین خود فیلسوفان مسلمان به حدی تشدد و تکثر آراء هست، که نمی توان گفت معرفت شناسی فلسفه اسلامی دقیقا چیست که بخواهیم آنها را با معرفت شناسی غرب مقایسه کنیم.

به طور کلی بحث معرفت شناسی، بحث چیستی دانستن است. دانستن یک دشمن و یک رقیب قدرتمند به نام شکاکیت دارد. شکاک بر دانسته های شما می تواند خط بطلان بکشد و به سادگی شما را به آنچه فکر می کردید می دانید، مشکوک کند. تا جایی که من اطلاع دارم، هنوز هیچ معرفت شناسی قادر به پاسخ گویی به شکاک نبوده است.

در دنیای اسلام، ما شکاکان بزرگی داریم، چون امام محمد غزالی، ابوالبرکات بغدادی و فخر رازی که شکاکیت را به شکل اصولی پایه ی فلسفه خویش کرده اند و در پی آن دنیای استدلال و عقلانیت را عاجزاز دستیابی به معرفت دانسته اند. شبهات ایشان، قابل مقایسه با شبهه های دکارتی است.

از طرفی دیگر عرفان و اشراق نیز جلوه ای از شکاکیت اند. موهوم دانستن عالم خارج و دریافت حس، باور به این اصل که استدلال و تعقل راه دانستن را بسته و باور دریافت های شهودی همه از جلوه های شکاکیت اند.به همین شکل هم، باورمندی به حس و تجربه نیز نوعی از شکاکیت است (شکاکیت هیومی).

اگر فلسفه اسلامی را در به دو نحله متکلمین و مشاییون تقسیم کنیم، متکلمین آشکارا به طور سیستماتیک شکاک بوده اند. اما مشاییون تا قبل از ملاصدرا را که کمتر جنبه های اشراقی را وارد استدلالات خود کرده بودند، می توان از دسته شکاکان خارج نمود.

در معرفت شناسی غرب، معرفت شناسان در حال حاضر در پی پاسخ به شکاکیت نیستند. بلکه آنها هم در پی این اند، که به تعریف بهتری از دانستن در کنار شک دست یابند. در سنت تحلیلی که بر تحلیل عناصر زبان متمرکز است، کوشش دارد که به شکل زبانی، افعال دانستن را تحلیل کند. معرفت شناسی نقطه پیوند فلسفه ذهن، زبان و علم است که هر یک از نقطه نظر خویش مسئله را می کاود.

گرچه در حال حاضر در ایران هم مباحث معرفت شناسی به شکل امروزین توسط اساتیدی پی گیری می شود، اما هنوز نمی توان آن را جزئی از فلسفه بومی شده در ایران دانست. از این رو من مباحث معرفت شناسی در فلسفه اسلامی در تقابل با معرفت شناسی غربی نمی بینم، بلکه بخشی از گذشته ی معرفت شناسی غرب می دانم.


با سپاس از اینکه اینجانب را قابل پرسیدن دانستید.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی