نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری، در موضوعات مختلف فلسفی، تاریخی و ادبی، و البته دیدگاه های شخصی در مسائل مختلف اجتماعی.
هر نوع برداشت از این وبلاگ به شرط ذکر منبع و یا لینک به مطلب مجاز است.

گزارش همایش «فلسفه طبیعی در تمدن اسلامی»

سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۵۰ ق.ظ
منبع:سایت پژوهشکده تاریخ علم
نوشته:  بنفشه افتخاری

مقدمه

پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران،  به منظور گسترش تعاملات بین رشته ای،  خصوصا حوزه هایی از علم و دانش که ارتباط تنگاتنگی با مباحث تاریخ علم دارد، اقدام به برپایی همایشهای گوناگون در حوزه های مختلف می نماید.  فلسفه طبیعی، تاریخ و گذشته مبانی نظری علومی چون فیزیک، شیمی، زیست شناسی و سایر علوم عصر جدید را در بر می گیرد. لذا برای پژوهشگران و دانشجویان حوزه های تاریخ و فلسفه علم، پرداختن به این مقوله در دستور کار قرار دارد.  با توجه به این مهم، پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران، برای برگزاری همایشی در سطح ملی با عنوان «فلسفه طبیعی در تمدن اسلامی»، همت ورزید.  پیش از برگزاری همایش، در یک فرصت شش ماهه در رایزنی با اساتید مختلف، از پژوهشگران و دانشجویان فعال در این حوزه دعوت به عمل آمد. در نهایت در بهمن ماه هزار و سیصد و نود و شش، با جمع آوری مقالات و دستاورد تحقیقات پژوهشگران تحت نظارت دکتر نجفقلی حبیبی، دبیر علمی همایش، چارچوب نشست ها مشخص گردید. این همایش، در سه نشست برنامه ریزی شد: 1- طبع، طبایع، تجربه و برهان؛ 2- ابن سینا در فلسفه طبیعی؛ 3- فلسفه طبیعی و کلام. در نهایت این همایش در صبحگاه روز چهارشنبه، شانزدهم اسفند هزارو سیصد نود و شش، در سالن همایشهای پژوهشکده،  با خوش آمد گویی دکتر مسعود صادقی، ریاست محترم پژوهشکده تاریخ علم آغاز به کار نمود. 

دفترچۀ خلاصۀ مقالات فارسی و انگلیسی و همچنین فایل سخنرانی‌ها را می‌توان از اینجا دریافت کرد.

سخنرانی های همایش «فلسفه طبیعی در تمدن اسلامی»

نشست اول: طبع، طبیعت، تجربه و برهان

اولین سخنران همایش، آقای دکتر نجف قلی حبیبی، استاد بازنشسته دانشگاه تهران  بودند. ایشان سخنرانی خود را  با عنوان «بررسی تأثیر آثار علوی در پدیده های زمینی» آغاز نمودند. وی در مقدمه ای، به شرح این مسئله پرداختند که پدیده های زمینی در کدام مبحث طبیعیات جای می گیرند. طبیعیات، در حوزه های مختلف یکی شامل مباحث اعم است که در آن مباحثی چون جسم، صورت و ماده و حرکت بحث می شود. اما در مباحث اخص، عمدتا موضوعات به مسائل خردتر طبیعت پرداخته می شود. این مباحث، شامل موضوعاتی چون کائنات، آثار علوی، ماه و خورشید و معدنیات می شود.  عالم به تعبیر حکما، به دو بخش عالم علوی و سفلی تقسیم می گردد. عالم علوی که شامل ثوابت و سیارگان جهان ماوراء ماه بوده، جهانی بسیط، و عالم سفلی یا تحت القمر، جهانی مرکب از عناصر چهارگانه اند. حبیبی با طرح مثالهایی، دغدغه حکما (از جمله ابن سینا) را نشان می دهد که چگونه در مورد تاثیری که عالم علوی بر پدیده های زمینی داشته باشد پرس و جو می کردند. مثلا پدیدهایی چون جزر و مد که آشکارا تحت تاثیر کره ماه قرار داشته است. یا فصول چهارگانه که اگر چه تحت تاثیر حرکت خورشید بوده،ولیکن اینکه ما زمستان ها و تابستان های متفاوتی داریم احتمالا ناشی از تاثیر دیگر کرات، حرکات آنها، یا سرد و گرم بودن طبیعت آنها بوده است. در ادامه وی تشریح می کند که در آراء سهره وردی و به تبع آن شهر زوری، چه طور با فرضیه رب النوع ها، مسائلی که ابن سینا به طور مبهم مطرح کرده، وضوح می یابند. در نظریه سهره وردی، نور اول که خداوند است به طور طولی ساطع شده و در جهان گسترش یافته تا به پایینترین مراتب وجود می رسد. این انوار علاوه بر امتداد طولی به طور عرضی هم منتشر شده و در عالم منبسط می گردد.

.

دکتر نجفقلی حبیبی (راست) و دکتر بنفشه افتخاری (چپ)

سخنران دوم همایش، آقای دکتر حنیف قلندری، هیئت علمی پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران بودند. موضوع سخنرانی ایشان، «خرق پذیری یا خرق ناپذیری افلاک؛ عرضۀ برهان در پذیرفتن یا نپذیرفتن ویژگی های طبیعی افلاک نزد متفکران دورۀ اسلامی» بود. ایشان در ابتدا توضیح می دهند که نظریات منجمان و فلاسفه دوره اسلامی، در چارچوبی که کتاب درباره آسمان ارسطو تعیین کرده است قرار می گیرد. طبق نظر قدما، ثوابت و سیارگان خود حرکت نمی کردند، بلکه فلکی که در آن قرار داشتند، حرکت می کرد. این افلاک دارای خصوصیات متفاوتی از اجسام زمینی بودند؛ خصوصیاتی چون خرق ناپذیری، غیر قابل نمو و ذبول بودن و همچنین داشتن طبیعتی که حرکت دایروی دارد. این خصوصیات متفاوت ناشی از این بود که آنها از عناصر چهارگانه اجسام زمینی نیستد؛ بلکه از عنصری پنجمی به نام اثیر هستند. وی در ادامه، موضع گیری فیلسوفان مختلفی در که در طبیعیات در این باره بحث کرده اند را مطرح می کند. در میان فلاسفه، عمدتا رای ارسطو را با پاره ای از تفاوت های جزئی پذیرفته  اند و بیشتر بحث آنها در تشریح و تفسیر چگونگی این عنصر پنجم یعنی اثیر بوده است. قلندری به نظریات متفاوت یحیی نحوی اشاره می کند که او عنصر پنجم را رد کرده است و دلایل او را نیز تشریح کرد. وی اضافه می کند که منتقدان به نظریه افلاک، عمدتا از متکلمان هستند؛ فخر رازی، در کتبی چون الأربعین و التفسیر الکبیر امکان خرق فلک را مطرح کرده است، یا علامه حلی نیز در نهایة المرام و بهرانی خرق فلک را جایز دانسته اند. در نهایت قلندری نتیجه می گیرد که چارچوب نظریه ارسطویی برای منجمان پذیرفتنی بوده چون مدلی را ارائه می داده که پاسخگوی سوالاتشان بوده است و فلاسفه نیز اگر بحث کرده اند در دائمی بودن یا نبودن ویژگی های فلک چون خرق ناپذیری آنها بوده است نه اصل وجود خود افلاک.

سخنران بعدی این نشست، آقای سعید نظری، دانشجوی دکتری تاریخ تمدن و ملل اسلامی، دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین بودند. عنوان این سخنرانی «جایگاه عقل و تجربه در جهان بینی علمی زکریای رازی» بود. ایشان در ابتدای صحبت خود، ویژگی های شاخص روشناختی- فلسفی رازی را ذکر کرده اند و اشاره به مولفه هایی که داشتند که از ویژگی های علوم جدید است. وی برای تشریح ویژگی های متفاوت رازی در عصر خود، در ابتدا خلاصه ای از نظرات فیلسوفان مشائی از جمله خود ارسطو، اسکندر افرودیسی، الکندی، فارابی  و ابن سینا درباره عقل را مرور کرده و سپس به رای خود زکریای رازی می پردازد. نظری مطرح می کند که بر اساس کتاب سیرة الفلسفیة که رازی به عقل در زندگی بشری اصالت می دهد، و آن را حاکم اول زندگی او می داند. اصالت دادن وی به عقل پیامدی دارد که روش علمی او را شکل می دهد. رازی بر خلاف فیلسوفان مشائی، (که رسیدن از علت به معلول مبنای درستی برهان است)، برای او یقینی بودن یک برهان، از طریق مشاهد و تجربه قابل دستیابی است. او برای آزمون درستی نظریات علمی به آزمایش و تجربه اتکاء داشته است. نظری عنوان تجربه گرایی زکریای رازی را پیامد اصالت دادن به عقل بشری و برابر دانستن عقل در همه انسان ها مطرح می کند. نظری در تحلیلش، شکاک بودن، توجه رازی به همه واقعیتهای مضبوط و دوری او از خرافات را از پیامد های دیگر اصالت دادن به عقل رازی عنوان کرد؛ تاجایی که دوری جستن وی از خرافات، رویکرد او در کیمیا را می توان گامی به سمت شیمی نوین می داند. 

آخرین سخنرانی از این نشست، سخنرانی خانم دکتر فاطمه مینایی عضو بنیاد دایرة المعارف اسلامی، درباره « طبایع چهارگانه و تأثیرشان در رویا از نگاه متکلمان» بود. ایشان به ذکر مقدماتی، سخنرانی خود را به سه بخش تقسیم نمودند: 1- اصطلاح شناسی بحث و تعاریف واژه هایی طبع، طبیعت، طباع و طبایع؛ 2- دیدگاه موافقان و مخالفان این نظریه در میان اهل کلام 3- تبیین چگونگی تاثیر طبایع بر خواب و رویا. مینایی توضیح می دهد که مسئله طبایع چطور با مبانی علم کلام درگیر می شود. در واقع، اینکه طبیعت قدیم باشد یا حادث، موضعگیری مثبت یا منفی متکلمان را سبب می شود. در میان متکلمان در همه دوران ها و زمانهای مختلف، متکلمان دیدگاه هایی مختلفی در این مسئله داشته اند. کسانی چون شیخ مفید، ابومنصور ماتریدی، ابن هزم و جاحظ معتزلی از طبایع دفاع کرده اند؛ در صورتیکه بین فعل خدا و رفتار انسان به شکل واسطه ای قرار می گرفته می پذیرفتند. ولیکن کسانی نیز چون ابو رشید نیشابوری به دلایلی چون اگر طبیعت وجود داشته باشد، چرا گاهی متوقف می شود، یا قاضی عبدالجبار همدانی به دلایل کلامی وجود طبایع را رد می کرده اند. شدیدترین مخالفتها با نظریه طبایع، از سوی اشعریان بوده است؛ ابوالحسن اشعری با هر واسطه ای جز فاعلیت مستقیم پروردگار مخالف بوده و یا غزالی چون رد پای فلسفه را در آن می دیده مخالفت کرده است. با این وجود در میان اشعریان هم استثناء هایی چون ابن هزم هست. در مورد موضوع خاص تاثیر طبایع بر رویا، متکلمان در نهایت با توسیع طبایع چهارگانه، نوعی رویاهای خاص تحت تاثیر طبایع را نیز بر انواع خوابهای صادقه ، نفسانی و شیطانی افزودند. هر چند در این میان، کسانی چون اشعری، با این مسئله به سبب زیر سوال رفتن رویاهای صادقانه پیامبران مشکل داشت، ولی در نهایت متکلمان توانستند نوعی تلفیق بین دیدگاه های مذهبی و قرآنی و علم زمان خودشان و علمی که میراث طب بغراطی و جالینوسی بود ایجاد کنند.

پس از پایان یافتن این نشست، ادامه جلسه برای اقامه نماز و ناهار به  ساعت 1:30 دقیقه بعد ازظهر موکول شد.

نشست دوم: ابن سینا و فلسفه طبیعی

سخنرانی اول این نشست، متعلق به آقای دکتر رضا اکبری بود، که ایشان به دلیل بیماری، از ارائه سخنرانی عذرخواستند. دکتر امیرمحمد گمینی، چکیده سخنرانی ایشان را با عنوان «کاربرد روش تجربی توسط ابن سینا در استخراج احکام صوت» برای حضار قرائت کرد.

سخنران دوم این نشست، آقای دکتر محمد جواد اسماعیلی، عضو هیئت علمی انجمن حکمت و فلسفه  بود. عنوان سخنرانی ایشان، «طبیعت شناسی ابن سینا در «فن سماع طبیعی» الشفاء رهیافت فلسفی و طبیعت شناسی دو اندیشمند: محمّد علی فروغی و میرزا مهدی آشتیانی» بود. وی اشاره داشت که حدود دو ماه پیش، به کوشش آقای صدوقی سها، نقدهایی که مرحوم میرزا مهدی آشتیانی بر ترجمه مرحوم فروغی داشتند با عنوان مناقشات بر ترجمه فن سماع طبیعی شفاء منتشر شده است که سخنرانی ایشان حول این این مناقشه است. اسماعیلی برای ورود بحث، مقدمه ای درباره کتاب فن سماع طبیعی ابن سینا  ارائه و دلایل خود را برای اینکه این کتاب را می توان در زمره کتب کلاسیک تاریخ فلسفه زمان خود برشمرد را شرح داد. ایشان در این بین متذکر شدند که ورای متنی که ابن سینا نوشته است، نظام طبیعت شناسی وجود دارد که بر نگاه هستی شناختی استوار است. این مسئله اهمیت ترجمه های تحلیلی چون مرحوم فروغی را آشکار می کند. ایشان خلاصه ای از سبقه مرحوم فروغی و کسانی که او با آنها برای ترجمه طبیعیات شفا حشر و نشر داشته را مطرح کردند. اثر محمد علی فروغی مشتمل بر سه بخش است:1- ترجمه متن ابن سینا؛ 2- تلخیص مباحث؛ 3- حواشی.  مرحوم میرزا مهدی آشتیانی، به ترجمه محمد علی فروغی در مواردی انتقاد داشته اند که این انتقاد ها سرنخی  بدست می دهد که فروغی و میرزا مهدی بوده از دو منبع متفاوت استفاده کرده اند. نکته ای بحث برانگیز در اثر فروغی، وجود آرائی از متکلمان و ملاصدرا و فیلسوفان متاخر است، چرا که امکان اینکه او توانسته باشد در آراء ایشان غور کند کم بوده است. این نکته ما را به این نتیجه رهنمون می کند که او نسخه ای که در دست داشته، و این نسخه دارای حواشی از دیگر فیلسوفان و متکلمان متأخر بوده و به همین دلیل، فروغی غنی از مطالعه دیگر فیلسوفان بوده و نیازی نبوده که برای نوشتن حواشی به آثار دیگر فیلسوفان مراجعه کند. اسماعیلی در نهایت نتیجه می گیرد که منبع میرزا مهدی آشتیانی طبیعیات شفای چاپ سنگی تهران بوده و منبع فروغی نسخه خطی دارای حواشی متعدد که مستند آن در مقاله اسماعیلی خواهد آمد. نقد میرزا مهدی، رد ترجمه فروغی نیست، آن را می توان تکلمه ای دانست که تفسیر متفاوتی که از هستی شناسی فروغی به مسئله طبیعیات داشته است و این نقدها و تصحیح ها بر چاپ های بعدی از طبیعیات شفا تاثیرگذار بوده اند.

سخنران بعدی این نشست، آقای دکتر امیر مازیار عضو هیئت علمی دانشگاه هنر بودند. عنوان این سخنرانی «مسئله کیفیات ثانویه در فلسفه ابن سینا» بود. ایشان با مقدمه ای توضیح دادند که اولین صورتبندی مربوط به کیفیات اولیه و ثانویه، مربوط به جان لاک است. وی توضیح مختصری درباره تفاوت کیفیات ثانویه و اولیه دادند؛ از دیدگاه لاک اگر کیفیتی که ما احساس می کنیم مشابه آن چیزی باشد که در مدرک هست، آن کیفیت اولیه، و اگر نباشد ثانویه است. وی سپس بیان کرد که این تقسیم بندی پیش از لاک در آراء فیلسوفان یونان باستان و قرون وسطی نیز وجود داشته است، ولیکن کیفیات ثانوی و اولیه بیشتر به مفهوم انشقاقی و غیر انشقاقی است. کیفیات اولیه غیر انشقاقی کیفیاتی چون سردی، گرمی، رطوبت و یبوست که از عناصر چهارگانه هستند و انشقاقی (ثانویه) کیفیاتی که برگرفته از کیفیات اولیه باشند. وی اشاره می کند که محققان بر این باورند که تمایز ابژه-سوبژه و نمود-پدیدار، امکان بحث در آن زمان نداشته که  این ادعا برای مازیار پذیرفتنی نبوده است. او توضیح می دهد که با دقت در کیفیات ثانویه لاک، خواهیم دید که این کیفیات نوع خاصی از کیفیاتند که در فلسفه ارسطویی شناخته شده بودند؛ در مقولات، ذیل جنس عالیه کیف، کیفیات محسوسه قرار دارد. ابن سینا در شفا مفصل به این مسئله پرداخته است که ما دسترسی به شی عینی نداریم و تنها تظاهرات آن چیز را داریم. راهی نداریم که بدانیم کیفیات محسوسه عینا در عالم خارج وجود دارد یا نه. این بحث یک بحث معرفت شناختی دقیق است و وجه تمایزش از مباحث معرفت شناختی شکاکانه متاخر، این است که برای ابن سینا (برخلاف آراء متاخر شکاکانه) اصل مطابقت وجود داشته و او بیشتر به دنبال ساز و کاری برای توضیح چگونگی این مطابقت بوده است. مازیار با نقل قول از بخش هایی از شفا، دیدگاه ابن سینا را شرح می دهد که از نظر او، بین آنچه که ما احساس می کنیم و عینیت آن شی، این همانی کامل وجود ندارد، ولی منشأ آن در شی وجود دارد که ما آن را با ویژگی هایی احساس می کنیم. مازیار با تفصیل بیشتر نظر ابن سینا درباره حس شنوایی و بینایی و ارتباط بین آنچه می شنویم و آنچه می بینیم با صوت و نور را تشریح کرد. در این تفصیل می توان نتیجه گرفت که تفکیک معرفت شناختی لاک بین عین و ذهن و نمود و پدیدار در مباحث ابن سینا به روشنی قابل پیگیری است.

آخرین سخنرانی این گروه، متعلق به آقای دکتر ایرج نیکسرشت، عضو هیئت علمی پژوهشکده تاریخ علم درباره علم زلزله شناسی بود. عنوان دقیق سخنرانی وی «علم زلزله شناسی؛ از اسطوره گرایی تا رویکرد به عوامل طبیعی مطالعه موردی دیدگاه های ابن سینا» می بود. نیکسرشت با مقدمه ای از آگوست کنت درباره تقسیم بندی علم بشری به سه دورۀ ربانی، مابعد الطبیعه و اثباتی، این را مسئله را توضیح می دهد که علم بشری در تاریخ خود برای توجیه عوامل پدیده ها در دوره های مختلف به عوامل مذهبی، ما بعد الطبیعی و طبیعی رجوع می کرده. نکته ای که ایشان دغدغه ریشه یابی آن را داشته اند این بوده که چرا در سرزمین های اسلامی با وجودی که مناطق نسبتا زلزله خیزی هستند، این علم پس از ابن سینا افول می کند و هرگز به مراحل تکامل یافته علمی نمی رسد. وی از مباحثی که در زلزله شناسی شده و به نظر می رسد که در همان دوران اسطوره گرایی کنت باشد، شواهدی می آورد؛ از یونان و ایران باستان. همچنین احادیث و روایاتی نیز از امام صادق (ع) درباره عوامل زلزله نقل می کند. در ادامه به مباحثی از ارسطو می پردازد که وجود دو نوع بخار سرد و گرم را مطرح کرده که کنش و واکنش بین آنها پدیدهای طبیعی چون زلزله و بادها را به وجود می آورد. اهمیت این مسئله از آن جهت است که در این نوع نگاه، کوشش شده که پدیده ای چون زلزله، به عوامل طبیعی زمین شناسی و شیمیایی و.. نسبت داده شود، نه اسطوره گرایی. این مباحث در تبیین ابن سینا گسترده تر و اصولمندتر شده است. ابن سینا در بحث حرکت، پدیده هایی را به روی به زمین و زیر زمین نسبت داده است. زلزله را چون پدیده هایی دانسته که مانند خروج بخار یا مایع از شکافهای زمین که بر اثر فشارهای داخل زمین هستند. این نوع تبیین برجسته و در قالب کلی نظریات امروزی ژئوفیزیکی درباره زلزله می گنجد. نیکسرشت در آخر، در پی این است که چرا مبحثی که توسط ابن سینا به چنین پیشرفتی رسید، رشد نیافته و هرگز در ممالک اسلامی به یک نظام روشمند علمی[1] تبدیل نشد.

 

دکتر ایرج نیکسرشت (راست)

پس از این سخنرانی، جلسه برای یک استراحت کوتاه متوقف شده و میهمانان برای پذیرایی سالن را ترک کردند.

نشست سوم: Natural Philosophy and Kalam

این نشست، به ملاحظه مهمان خارجی همایش، نیز به منظور به چالش کشیدن و آماده سازی دانشجویان برای حضور در همایش های تخصصی بین المللی، به زبان انگلیسی برگزار شد. سخنران اول این همایش، آقای دکتر  مایکل چیس، پژوهشگر مرکز ملی تحقیقات علمی کشور فرانسه بودند. عنوان سخنرانی ایشان« داماسکیوس و نظام؛ پیشنهادی نو برای توضیح چگونگی انتقال فلسفه یونانی به اسلام و ایران » بود. وی در ابتدا اشاره نمود که عناصری مشابه در فلسفه ابو اسحاق ابراهیم بن سیار نظام، متکلم معتزلی  و فیلسوف نو افلاطونی متاخر داماسکیوس وجود دارد.  او تاکید کرد که چندین محقق دیگر نیز، به این شباهت ها پی برده اند، ولی تاکنون چگونگی انتقال فلسفه داماسکیوس به دنیای اسلام روشن نشده است. چیس برای ورود به بحث اصلی، به موضوعات فلسفی مطرح شده توسط نظام پرداخت. وی با اشاره بر شبهات زنون درحرکت، در محال بودن امکان تقسیم ناپذیری نامتناهی خط، پاسخ ارسطو را شرح می دهد. او ذکر می کند که داماسکیوس پاسخ ارسطو به زنون را قانع کننده نیافته و نظریه لی لی یا پرش از بازه های زمانی و مکانی را در پاسخ به زنون مطرح کرده است. چیس در ادامه مطرح می کند که در پاسخ ابوهذیل علاف، که شبهاتی مشابه شبهات زنون را طرح کرده، نظام نظریه مشابهی را ارائه می دهد. ما می دانیم که نظام در آن زمان ترجمه عربی فیزیک ارسطو را خوانده بوده و چون داماسکیوس آن را قانع کننده نیافته بود. اما نمی دانیم آیا او داماسکیوس را خوانده است یانه. ریچارد سرابجی (1993)، در کتابی بر تاثیرات داماسکیوس بر نظام و مشابهت های موجود در آرائشان تاکید کرده است. ولیکن مروان راشد (2010) با این نظریه مخالفت کرده و اذعان کرده که عناصر نظریه نظام مستقلا در گفتگویش با ابوهذیل قابل فهم است. همچنین مدعی شده که داماسکیوس در سنت فلسفه عربی شناخته شده نیست و کتبش به عربی ترجمه نشده است. چیس تاکید می کند نبودن در فهرست ابن ندیم به معنای عدم تاثیر در جریان فلسفی آن روزگار نیست. او پیشنهاد می کند که ممکن است آثار داماسکیوس به فارسی میانه در دسترس نظام بوده باشد. ما می دانیم ابن مقفع چندین کتاب یونانی را از فارسی میانه به عربی کرده است. کتبی که توسط فیلسوفان نو افلاطونی پناهنده شده به دادگاه انوشیروان به ایران ساسانی آورده شده بود. با وجودیکه عمده منابع فارسی میانه از بین رفته اند، ولی ما می دانیم دست کم پنج اثر یونانی به فارسی میانه ترجمه شده بودند. در میان متون باقی مانده فلسفی فارسی میانه که یا مانده اند (دینکرد) یا بعدا به عربی ترجمه شده اند، تشابه هایی با آراء نوافلاطونی دیده می شود. او بخشی از دینکرد سه را نقل می کند که مشابه اعتقاد یونانی به باور تشکیل جهان از عناصرچهارگانه و ویژگی هایی که شبیه به دیدگاههای آناگوراس و نظام است. همچنین چیس به  مقاله ای از منصور شاکی (2017)  اشاره دارد که بر اساس آن تاثیرات نوافلاطونیان در دینکرد قابل مشاهده است، ولیکن نیازمند به مستندات بیشتری است. به علاوه اینکه نظام در بسیاری از موارد تحت تاثیر هشام بن حکم بوده که تحت تاثیر افکار و فلسفه طبیعی ایرانیان بوده است. حال این پرسش مطرح می شود که چگونه ممکن است که نظام آثار داماسکیوس را از طریق ترجمه های فارسی میانه خوانده باشد. می دانیم که گروهی از فیلسوفان نوافلاطونی از جمله داماسکیوس، در زمان خسرو انوشیروان، به ایران پناهنده شدند. بر اساس مورخ بیزانسی، آگاسیاس، انوشیروان به فلسفه علاقه مند بوده و خواسته بوده که متونی از فلاسفه یونان را برای او ترجمه کنند. بنابراین نهضت ترجمه قبل از مأمون در ایران باستان شروع شده بود. میشل تاردیه در مقاله ای نشان داده است که در مدرسه ای متعلق به صائبیان درحران، مجموعه ای از کتب و رسائل فلسفی از طرف پریسکانیوس (از هفت نوافلاطونیانی که پناهنده شده بود) موجود بوده که در پاسخ به درخواست خسرو انوشیروان اهدا شده بوده اند. نکته جالب دیگر، مسیر جغرافیایی است که داماسکیوس از سوریه به سمت تیسفون حرکت کرده است. پس بسیار محتمل است که نسخه هایی از داماسکیوس در کتابخانه تیسفون و در آن منطقه موجود بوده باشد و ما می دانیم که هم نظام و هم شاگردش جاحظ فارسی می دانستند. پس نظریه سرابجی می تواند با واسطه تأثیری که نظام از میراث فارسی میانه گرفته، درست باشد.

دکتر چیس (Chase)

دومین سخنرانی این نشست، سخنرانی خانم دکتر بنفشه افتخاری، فارغ التحصیل رشته تاریخ و فلسفه علم از دانشگاه لیون فرانسه بود. عنوان سخنرانی وی، «تکیه بر اصل سادگی، در ردیه فخر رازی بر نظریه صورت و ماده» بود.  افتخاری در ابتدا به کلیاتی درباره شخص خود فخر رازی و جایگاه وی در تاریخ فلسفه اسلامی، نقش کلیدی او به عنوان منتقد سرسخت ابن سینا در برقراری گفتمان بین دو نحله فلسفه مشائی و کلام پرداخت.  پس از ارائه تاریخچه و کلیاتی از نظریه صورت و ماده، برهان های ابن سینا  را تحلیل کرد. او نشان داد که برهان ابن سینا را، در چه شرایطی با ادله خود مشاییون می توان رد نمود. مسئله اصلی، در واقع این است که مشاییون بر اساس فرض ذاتی بودن ویژگی هایی چون پیوستگی و بخشپذیری جسم، استدلال می کردند که جسم را می توان ترکیبی از دو مقوم ذاتی چون صورت و ماده دانست. فخر رازی با استدلال اینکه ویژگی هایی چون پیوستگی و بخشپذیری از عرضیات جسم هستند، ترکیب جسم از صورت و ماده را غیر ضروری دانسته است. در این بین افتخاری، با توسل به رویکرد تحلیلی منطق جدید، نشان داد که فخر رازی در استدلال خود نوعی ساده سازی نظریه را مد نظر دارد.  فخر رازی در نهایت تبیینی از مفهوم جسم ارائه می دهد که ساده تر از تبیین صورت و ماده ارسطویی-سینایی است؛ نوعی صورتبندی که در آن از عناصر کمتری در تبیین، در همان چارچوب استفاده شده است. پس می توان این تبیین را نوعی ساده سازی هستی شناختی در نظر گرفت. وی تاکید می کند که روشی که در تحلیل انتخاب کرده، استفاده از رویکرد فلسفه تحلیلی معاصر در تحلیل متون تاریخی است که به تازگی توسط برخی از مورخان فلسفه بکار گرفته شده و در مرحله آزمون و خطاست.

آخرین سخنرانی نشست، متعلق به آقای دکتر محمد صادق زاهدی، هیئت علمی دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین بود.  عنوان سخنرانی زاهدی، «غزالی و نقد روش شناختی طبیعت شناسی فیلسوفان مشایی» بود. او سخنرانی خود را با این پرسش آغاز کرد که آیا می توان جهان را به گونه دیگر از آنچه ما می فهمیم درک کرد؟ اگر بتوانیم این پرسش را مثبت پاسخ دهیم، نگاه ما به غزالی متفاوت خواهد بود؛ نه اینکه صرفا غزالی به عنوان دشمن فلسفه در نظر گرفته شود. وی با طرح سوالاتی قصد داشت که توجه حضار به این مسئله معطوف کند که غزالی توانسته طبیعت و هستی را به گونه ای دیگر بنگرد. او خلاصه ای از هستی شناسی طبیعی مشائیان  و نگاه ذاتگرایانه آنها به موجودات جهان را ارائه داد و سپس به نقش محوری تبیین علی در نگرش مشائی پرداخت. زاهدی تشریح کرد که از نظر مشائیان هر علتی معلولی دارد، و هر معلولی، علتی و این قضیه در مکتب مشائی کاملا بی نیاز از اثبات[2] است. غزالی در تهافت الفلاسفه، در نقد هفدهم، از مسئله علیت انتقاد کرده و ادعا کرده که چیزی به عنوان علت تامه طبیعی وجود ندارد. علت تامه تنها در صورتی ممکن است که فاعل، مختار باشد، و از آنجا که در طبیعت هیچ فاعلی مختار نیست، علت تامه ای نیز وجود ندارد. دومین اعتراض او به علیت، در نحوه تبیین او از حوادث و رویداد هاست؛ آنچه که ما علیت فرض می کنیم، در واقع تنها ملازمت و همراهی بعضی از وقایع و پدیده هاست، نه اینکه یکی علت و دیگری معلول باشد. زاهدی اشاره دارد که این تبیین غزالی از آنچه که علت و معلول خوانده می شود، شبیه به تبیین هیوم است. وی در ادامه، مخالفت غزالی در وجود علت اولی طبیعی را طرح می کند؛ از نظر غزالی مشکل با همان مسئله فاعل مختار مرتبط است. از نظر غزالی، هر رویداد یک علت اولی ورای عالم طبیعی دارد که همان فاعل مختار یعنی خداست. این فاعل مختار قادر تغییر ذاتیات و ماهیات است. غزالی در تبیین جهان، نگرش ذاتگرایانه مشائی را پس می زند و برای اشیاء و موجودات ذاتیاتی قائل نمی شود. زاهدی عنوان می کند که منظور غزالی از پروراندن چنین صورتبندی، توجیه مسئله معجزه است که در نگاه ذاتگرایانه و علی رادیکال قابل توضیح یا توجیه نیست. بدین ترتیب، غزالی در انتقاد به نگرش مشائی، هستی شناسی متفاوت در مسئله طبیعیات مطرح می کند.

***

در پایان، دکتر بنفشه افتخاری، دبیر اجرایی همایش، از سخنرانان  و حضار برای شرکت در این رویداد تشکر کرده و پس از اعلام انتشار مقالات در شماره مستقلی از مجله تاریخ علم، نوید داد که همایش در سالهای آتی به صورت هدفمند ادامه یابد. به منظور حسن ختام برنامه، گروهی از نوازندگان موسیقی محلی سیستان و بلوچستان، با موسیقی محلی بلوچی و سیستانی همایش را پایان دادند.



[1] discipline

[2] Self-sufficient

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی