نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری، در موضوعات مختلف فلسفی، تاریخی و ادبی، و البته دیدگاه های شخصی در مسائل مختلف اجتماعی.
هر نوع برداشت از این وبلاگ به شرط ذکر منبع و یا لینک به مطلب مجاز است.

۱۲ مطلب با موضوع «مقاله» ثبت شده است

بنفشه افتخاری

این نوشتار، به بررسی کتاب دایره های مینایی نوشته امیر محمد گمینی می پردازد. گمینی در این کتاب به فرآیند شکل گرفتن علم هیئت در روزگار باستان پرداخته و روند تکوین و پیشرفت آن را در جهان اسلام تحلیل می نماید. در آخر، کتاب به دستاورد منجمان مسلمان در علم هیئت و تعامل آنها با منجمان دوره رنسانس از جمله کوپرنیک می پردازد. این کتاب از آن جهت که به بستر نظری علم هیئت و تعامل بین فلسفه طبیعی و علم نجوم توجه ویژه دارد، از نظر تعامل بین فلسفه و تاریخ علم هیئت دارای جایگاه ممتازی است. اینجانب با مقدمه‌ای به اهمیت این نوع نگاه در تاریخ علم پرداخته و این کتاب را از این زاویه تحلیل خواهم نمود.

لینک دانلود: https://pdtsj.ut.ac.ir/article_80254.html

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۵۸
بنفشه افتخاری

با سلام و آرزوی تندرستی برای همگی
از اینجانب مقاله ای اخیرا در مجله فلسفه علم به چاپ رسید که با شما دوستان گرامی به اشتراک می گذارم

خلاصه ای از این مقاله، پیش از این در دانشگاه شریف، اردیبهشت 98 ارائه شده بود.

این مقاله در کانال شخصی اینجانب در تلگرام نیز بارگذاری شده است و همچنین در صفحه مجله قابل دانلود است.

در این مقاله، به طور خاص در مورد فیزیک کلام، به طور عمومی  با رویکرد تحلیلی بررسی شده است که اساسا اگر یک فیزیک بر تصادفی بودن رویدادها دلالت داشته باشد، آیا به الحاد ختم می گردد؟

نسبت بین فیزیک اتم‌گرایی کلام به مادی‌گرایی و الحاد در رویکردی تحلیلی
بنفشه افتخاری


چکیده
تاریخچه اتم‌گرایی، به یونان باستان می‌گردد. اتم‌گرایی یونان، نظریه ماتریالیستی (مادی‌گرا)، علی و مکانیکی بود. اتم‌گرایی، چه اتم‌گرایی یونان و چه اتم‌گرایی جدید (بعد از قرن هفدهم) از جهاتی یک نظریه مادی‌گرا به شمار می‌رود. در قرون وسطی در جهان اسلام نیز نوعی نظریه اتم‌گرایی برای تبیین طبیعت توسط متکلمین معتزلی و اشعری ارائه شد. بر خلاف اتم‌گرایان یونان، متکلمان مسلمان، متأله بودند و نام متکلم را از جهت پایبندی‌شان به تعالیم اسلام و قرآن یدک می‌کشند. با این وجود نظریه‌‌ای که در جهان طبیعت ارائه دادند که از جهاتی با سایر نظریات اتم‌گرایانه مشابهت دارد. این نکته جالب توجه است که اتمگرایی کلام توسط نظریه پردازانی ارائه شده‌اند که در بحث قدرت مطلقه خداوند، به شدت رادیکال هستند. در این جستار، اینجانب قصد دارم که پس از معرفی نظریه اتم‌گرایی کلام، به ساختار متافیزیکی اتم‌گرایی کلام بپردازم؛ اینکه چه اصول اعتقادی مبنای نظری متافیزیک کلام است. در ادامه، تحلیل خواهم نمود که چگونه نظریه پردازان متأله برای حفظ اصول متافیزیکی خود، نظریه ای را در فیزیک ارائه داده‌اند که به مادی‌گرایی و طرد متافیزیک در فیزیک می انجامد، ولیکن یک نظریه‌ الحادی نیست.

 

آدرس مقاله در صفحه مجله

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۵۳
بنفشه افتخاری

مقاله نظریه حرکت اتمگرایانه فخر رازی

چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۸، ۰۲:۴۵ ب.ظ

مقاله ای از اینجانب در مجله علمی-پژوهشی فلسفه علم، وابسته به پژوهشگاه علوم انسانی به نشر رسیده است. هنوز اصل مقاله در سایت قرار نگرفته، به محض انتشار در این وبلاگ نیز منتشر خواهد شد.

نظریه اتمگرایانه حرکت فخر رازی در تراکنش با نظریه حرکت ارسطویی؛ رویکردی تحلیلی

چکیده

فخر رازی از متفکرانی است که نقش برجسته ای در گفتمان بین دو نحله فکری زمان خود، یعنی مشائی­گری و کلام اشعری دارد؛ وی با روشی فلسفی، نظریات کلامی را می پروراند. نظریه حرکت فخر رازی در چارچوب اتم­گرایی کلام جای دارد.در این مقاله قصد داریم نشان دهیم که نظریه حرکت اتم­گرایانه کلام چگونه با مبانی فیزیک ارسطویی در تراکنش است و چگونه فخر رازی با تکیه بر اصل تطابق پیوستگی ارسطویی با رد مقدماتی در زمان و طول به ناپیوستگی حرکت حکم می دهد.

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۸ ، ۱۴:۴۵
بنفشه افتخاری

شبه فلسفه

دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۵:۵۶ ب.ظ

مقاله «شبه فلسفه» از اینجانب که در زمان دانشجویی در سال 92 در نشریه فلسفه نو منتشر شد. این مقاله به اشتباه به نام ژان لاکوست در فضای مجازی منتشر شده است که در واقع کتاب فلسفه قرن بیستم ژان لاکوست یکی از منابع مقاله بوده است.

شبه فلسفه

بنفشه افتخاری، دانشجوی دکتری تاریخ و فلسفه علم، دانشگاه لیون 3

 در فرهنگ سنتی ما و در سنت ادبیات ما همواره نوعی نگاه خرده گیرانه بر فلسفه چیره بوده است. ابزار فلسفی، پای چوبین استدلال و کور در جهان حقیقت و معنا معرفی شده است.  بسیاری از علاقه مندان به فلسفه هرگز روی به مطالعه حرفه ای نمی آورند و از این رو به دنبال فلسفه می روند که پاسخ هایی را بیابند که بیشتر جنبه متافیزیکی دارد و وقتی که آن را در فلسفه حرفه ای نمی یابند، از فلسفه سرخورده شده و آن را مجموعه ای از استدلال های دوری و عبث می نامند که راه به جایی نمی برد.  در سنت فلسفی ما نیز آنچنانکه علاقه به بحث های میدانی و سرراستی که کل نظام آفرینش را توصیف کند دیده می شود، علاقه به فلسفه تحلیلی و مباحث بنیادین که شاید سالها در پیچ و خم یک جمله مانده، دیده نمی شود.

در سنت فلسفی قرن بیستم، عمده فیلسوفان از پرداختن به متافیزیک دوری جسته اند، این مسئله در دیدگاه عوام  به درستی تعبیر نشده و دوری جستن آنها از متافیزیک به بی اعتقادی آنها تعبیر شده، چراکه هدف فلسفه به درستی نمایانده نشده است. هر فردی به روش های مختلف ساختار اعتقادی خود را می سازد و حداقل خود می پندارد که به نظام اعتقادی خود شناخت دارد. اما این شناخت، شناختی نیست که یک فیلسوف آن را معتبر بداند. به عبارتی، کنار رفتن مسائل اعتقادی از دایره مسائل روز فلسفه به معنای بی اعتقادی فیلسوفان به هر نوع نظام هستی شناسانه نیست. بلکه به معنای این است که امروزه فیلسوفان به این نتیجه رسیده اند که در مسائل مبنایی هنوز دچار گرفتاری های شناختی اساسی هستند و از این رو فلسفه ای که بی گدار به دام کلیات می افتد و به آسانی در پیچیده ترین ساختارهای هستی شناسانه نظریه می دهد، فاقد بینش فلسفی حقیقی است و بهتر است که آن را شبه فلسفه بنامیم تا فلسفه، عبارتی موازی شبه علم در علم.

شناخت فلسفی چیست؟

به قدری اختلاف نظر در پاسخ این سوال هست که قطعا نمی توان پاسخ صریحی به آن داد و اینجانب بر آنم که با بررسی دو پارادوکس که در اولین تعاریف و صورت بندی ها در فلسفه شناخت و فلسفه علم با آن روبرو هستیم، دغدغه های فیلسوفان را روشنتر نمایم. قطعا نمی توانیم نتیجه بگیریم که کدام شناخت فلسفی است، اما می توانیم  به مفهوم روشنی که چه شناختی فلسفی نیست دست بیابیم و شبه فلسفه را تعریف کنیم.

شناخت و مسئله گتیه

فیلسوفان شناخت با همه اختلافاتی که در تعریف مفاهیم اولیه شناخت با هم داشتند به تعاریفی در پایه های فلسفه شناخت همچون باور صادق دست یافتند. تا اینکه دانستن و شناختن را «داشتن باور صادق» تعبیر نمودند. یعنی وقتی که ما صدق گزاره ای را باور داشته باشیم و برای باور کردن صدق گزاره ای به اندازه کافی توجیه و بینه و گواهی داشته باشیم می توانیم ادعا کنیم که آن گزاره را می دانیم. با رویکرد جدید علم به پدیده آماری و علم احتمالات، فیلسوفان نیز به شناخت احتمالی توجه ای بیش از پیش دارند و دیگر مفاهیم خود را بر اساس شناخت قطعی و خطاناپذیر تعریف نمی کنند،[1]  با این وجود، اکتفا نمودن به اینکه شناخت یعنی داشتن باور صادق هنوز هزینه های گزافی دارد که مسئله گتیه (1963) از جمله این مسائل است.

فردی مثل رضا را درنظر بگیرید که باور دارد که امیر یک پزشک است. امیر فرد دروغگویی که بوده است چنان تظاهر کرده که رضا هیچ شکی ندارد که امیر یک پزشک است، مانند داشتن کارت جعلی، به کار بردن الفاظ مخصوص پزشکان، دیدن اینکه هر روز او به بیمارستان می رود و مانند اینها... امیر با استفاده از منطق نتیجه می گیرد که عبارت «رضا یا پزشک است و یا رضا یک بچه دارد.» گزاره درستی است.  بر اساس منطق برای درست بودن این عبارت، دست کم باید یکی از این گزاره  ها درست باشد، حال اینکه رضا واقعا یک بچه دارد. پس امیر گزاره درستی گفته است، درحالیکه خودش فکر می کند که درستی گزاره اش به این دلیل است که رضا پزشک است که آن گزاره ای نادرستی است. شاید بتوان گفت: چه تفاوتی می کند که امیر بر چه اساسی این گزاره را گفته است. مهم این است که او گزاره ای درست را بیان کرده است. او گزاره ای را بیان کرده که حاوی اطلاعات درستی است. اما آنچه فیلسوفان با آن مشکل دارند بیان تصادفی این گزاره درست است. یعنی امیر در بیان این گزاره درست، روندی را طی نکرده که اگر فرد دیگری طی کند به شناخت درستی دست بیابد.

در زندگی روزمره، دائم گزاره هایی  را که بیان می کنیم که دلالت بر دانش ما از چیزی دارند و یا احساسی از شناخت در خود حس می کنیم. ممکن است این شناخت ما باور صادقی باشد، اما آیا این شناخت تصادفی است. ممکن است تصادفی نباشد، ممکن است دلایل متافیزیکی ای در میان باشد که هنوز ما قادر به تبیین آن نیستیم. مثلا احساس می کنیم که خطری در پیش است به این دلیل که خوابی دیده ایم. باوری عمیقی داریم که خطری در پیش است. آیا قادریم این فرآیند را تحلیل کنیم. آیا قادریم تضمین کنیم که اگر دیگری هم همان خواب را ببیند قطعا احساس خطر خواهد کرد.  به عبارتی آیا می توانیم آن را تعمیم دهیم.

تعمیم و پارادوکس زمردها

مرحله بعدی صورتبندی شناخت، مسئله تعمیم است. یعنی آنچه که به تجربه من درآمده و به آن شناخت حاصل کرده ام را به مورد و یا فرد دیگری تعمیم دهم. از عمومی ترین قاعده تعمیم صورت بندی استقرایی است که اساس کار تجربی در علم است. به عبارتی؛ از اینکه همه کلاغ هایی که تاکنون دیده ایم سیاه بودند نتیجه گرفتیم که همه کلاغ ها سیاهند.[2] ناگفته پیداست که همه ما می دانیم هیچ دلیلی ندارد که کلاغ بعدی سیاه باشد، اما به دلیل اینکه ما هنوز هیچ موردی ندیده ایم که سیاه نباشد آن را به عنوان قانونی در طبیعت می پذیریم.

در تعمیم استقرایی مرز بین تعمیم تصادفی (Accidental Generalization)  و تعمیم قانونی (Nomological Generalization)  بسیار مبهم است. در مثال مشهور گودمن ما هرگز با دانستن اینکه یکی از حاضرین جلسه تنها فرزند خانواده باشد حکم نمی دهیم که بقیه هم تنها فرزند خانواده باشند. حتی اگر دومین و سومین هم اینطور باشند. چراکه منطقا دلیلی ندارد همه افراد تنها فرزند باشند و تنها فرزند بودن این فرد صرفا تصادف است. تشخیص تصادفی بودن و یا قانونی بودن یک شاخص تعمیم به سادگی امکان پذیر نیست. شاخص تعمیم حتی در پدیده های علمی و اندازه پذیر که دقیق تعریف می شوند نیز همواره دچار نقصان است. برای روشن شدن چرایی ابهام پارادوکس زمردها را در نظر می گیریم:

 جمله «همه زمردها سبز هستند» را در نظر می گیریم، شاخص سبز بودن شاید مفهومی روشن برای همگان باشد، اما با همه روشن بودن کیفیت دقیقی نیست. اگر سبزی زمرد نوعی خاصی از سبز بودن باشد که متمایل به آبی است که بتوانیم به آن سبزآبی بگوییم، بعد بگوییم که زمرد ها سبزآبی بوده اند، حکم ما شامل زمردهایی می شود که آبی هم بودند، ما تعمیم خطایی داده ایم که ناشی ترکیبی بودن و دقیق نبودن شاخص تعمیم است.  وقتی که شاخص سبز بودن مبهم باشد، تکلیف بسیاری از تعمیم هایی که در نظریات متافیزیکی داده می شود روشن است.

شبه فلسفه

از مقدماتی که گفتیم بسیاری از نظریات متافیزیکی را می توانیم شبه فلسفه بنامیم چراکه:

  1. مصداقهای آنها بر پایه شناخت های تصادفی و درونی است که شامل فرآیند انتقال به دیگران نیست. به عبارتی اگر هم عنصر شناخت در آنها تصادفی نباشد، شناخت فرآیندی درونی و صورتبندی نشده دارد که بسیار شخصی است.
  2. تعمیم در آنها بر اساس شاخص های استقرایی مبهم است. به عبارتی شاخص های تعمیم یافته دقیق تعریف نشده اند و وقتی که شاخص های تعمیم دقیق تعریف نشده باشند دچار خطاهایی چون پارادوکس زمردها خواهیم شد.

البته باید متذکر شد؛ چنانکه در مباحث علمی نمی توان شبه علم را کنار گذاشت و از آن روی گرداند و باید همواره در دستور کار نظریه پردازان علم قرار گیرد، شبه فلسفه را نیز نمی توان و نباید از آن روی گرداند. قصد اینجانب از این تقسیم بندی تبیین جایگاه نظریات متافیزیکی و شبه فلسفی است و متذکر شدن خطاهایی است که نظریات شبه فلسفی ناگزیر از آن است. شبه فلسفه به سادگی در امور مختلف گسترش می یابد و از آنجا که موانع دست و پاگیر نقد و تحلیل را در خود پذیرا نیست به سرعت به یک نظریه جهان شمول تبدیل می شود که برای هر چیزی راهکاری دارد و همواره می تواند خطری بالقوه برای تفکر افراطی و تفریطی باشد که یک روی سکه آن نظریات تند احساسی و روی دیگر آن بی تفاوتی و رخوت فکری است و با توجه به اینکه نظریات شبه فلسفی- شبه علمی بعضا جامعه ایران را در بر گرفته است و خطر به بیراهه رفتن فکر و اندیشه عمومی در کمین اندیشه جوان نشسته، پر واضح است که جامعه فلسفی باید تحلیل دقیقتر نظریات رو به گسترش را در دستور کار خود قرار دهد و جایگاه آن نظریات را در مسائلی که با آن روبرو هستیم را روشن نماید.

منابع

  • فیومرتون، ریچارد، معرفت شناسی،  برگردان: پی کانی، جلال، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1390.
  • لاکوست، ژان،  فلسفه در قرن بیستم، برگردان: داوری ارکانی، رضا، انتشارات سمت، چاپ ششم، 1389.
  • چالمرز، آلن اف، چیستی علم، برگردان: زیباکلام سعید، انتشارات سمت، چاپ اول، 1378.

 

پی نوشت ها:

 

[1] اصرار به دانش خطاناپذیر با شکاکیت افراطی می انجامد که ما را از هر نوع شناخت باز می دارد.

[2] اشاره به پارادوکس مشهوری پوپر است.

منبع: نشریه اینترنتی فلسفه نو

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۸ ، ۱۷:۵۶
بنفشه افتخاری

سخنرانی: اتمگرایی کلام؛ مادیگرایی در فیزیک

پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۲۳ ق.ظ
در همایش تاریخ و فلسفه علم در دانشگاه شریف، ساعت شنبه 14 اردیبهشت ساعت 10 صبح، اینجانب سخنرانی درباره اتمگرایی کلام ارائه خواهم داد که چکیده سخنرانی را در ذیل ملاحظه می فرمایید. از تشریف فرمایی علاقه مندان خوشحال خواهم شد.

اتم­گرایی کلام؛ مادی­گرایی در فیزیک


بنفشه افتخاری

چکیده

تاریخچه اتم­گرایی، به یونان باستان می­گردد. اتم­گرایی یونان، نظریه ماتریالیستی (مادی­گرا)، علی و مکانیکی بود. اتم­گرایی، چه اتم­گرایی یونان و چه اتم­گرایی جدید (بعد از قرن هفدهم) از جهاتی یک نظریه مادی­گرا به شمار می­رود. در قرون وسطی در جهان اسلام نیز نوعی نظریه اتم­گرایی برای تبیین طبیعت توسط متکلمین معتزلی و اشعری ارائه شد. بر خلاف اتمگرایان یونان، متکلمان مسلمان، متأله بودند و نام متکلم را از جهت پایبندیشان به تعالیم اسلام و قرآن یدک می کشند. با این وجود نظریه­ ای که در جهان طبیعت ارائه دادند که از جهت مادی­گرا بودن، با اتم­گرایی یونانی و اتم­گرایی جدید مشابهت دارد. این نکته جالب توجه است که اتمگرایی کلام توسط نظریه پردازانی ارائه شده اند که در بحث قدرت مطلقه خداوند، به شدت رادیکال هستند. در این جستار، اینجانب قصد دارم که به ساختار متافیزیکی اتم­گرایی کلام بپردازم. در ادامه، تحلیل خواهم نمود که چگونه نظریه پردازان متأله برای حفظ اصول متافیزیکی خود، نظریه ای را در فیزیک ارائه می­دهند که به مادی­گرایی و طرد متافیزیک در فیزیک می انجامد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۹:۲۳
بنفشه افتخاری

مقاله ای از اینجانب با عنوان «ناسازگاری پیوسته‌گرایی هندسی واتم‌گرایی کلام در آرا فخر رازی» در شماره اخیر نشریه علمی پژوهشی فلسفه علم به چاپ رسیده که برای علاقه مندان در صفحه نشریه در دسترس است.

چکیده
اتم گرایی کلام که هم معتزله وهم اشاعره از آن دفاع کرده اند، شامل اتم گرایی هندسی نیز می گردد. اتم گرایی هندسی، اتم گرایی است که خطوط و اشکال هندسی را متشکل از تقسیم ناپذیرها می داند. به بیانی دیگر، در این نگاه، خط از گرد هم آمدن نقاط بوجود می آید. این دیدگاه با تعاریف اولیه کتاب اصول اقلیدس و در نهایت با هندسه کلاسیک ناسازگار می باشد. فخررازی که در ده هها ی آخر عمر خود از ات مگرایی دفاع کرده است، از این ناسازگاری آگاه بوده است. او در خلال بحث در برها ن ها ی مرتبط با اتم گرایی، تلاش ها یی برای رفع این ناسازگاری کرده است. علی رغم اینکه تلاش وی در بنیان نهادن
هندسه ای سازگار بااتم گرایی به ثمر نمی نشیند، ولی استدلالات او حاوی نکات ظریف و مهمی است که به لحاظ تاریخ و فلسفه ریاضیات حائز اهمیت است. در این مقاله، چند برهان فخررازی از کتاب المطالب العالیة بررسی و تحلیل شده و به زبان ریاضیات نوین تبیین م یگردد. . پسزمینه نظری این براهین تحلیل می شود تا به چارچوبی دست یافته که اهمیتشان از نظر تاریخ ریاضیات روشن گردد.دراین بین نشانداده میشود که چگونه رازی ساختار متفاوتی از هندسه کلاسیک روزگار خود را میآزماید. و همچنین پیشنهاد میگردد که ادله رازی در تاریخ نظریه بینهایت کوچکها در حد یک امکان در نظر گرفته شود.

لینک مقاله


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۱۴
بنفشه افتخاری

گزارش همایش «فلسفه طبیعی در تمدن اسلامی»

سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۵۰ ق.ظ
منبع:سایت پژوهشکده تاریخ علم
نوشته:  بنفشه افتخاری

مقدمه

پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران،  به منظور گسترش تعاملات بین رشته ای،  خصوصا حوزه هایی از علم و دانش که ارتباط تنگاتنگی با مباحث تاریخ علم دارد، اقدام به برپایی همایشهای گوناگون در حوزه های مختلف می نماید.  فلسفه طبیعی، تاریخ و گذشته مبانی نظری علومی چون فیزیک، شیمی، زیست شناسی و سایر علوم عصر جدید را در بر می گیرد. لذا برای پژوهشگران و دانشجویان حوزه های تاریخ و فلسفه علم، پرداختن به این مقوله در دستور کار قرار دارد.  با توجه به این مهم، پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران، برای برگزاری همایشی در سطح ملی با عنوان «فلسفه طبیعی در تمدن اسلامی»، همت ورزید.  پیش از برگزاری همایش، در یک فرصت شش ماهه در رایزنی با اساتید مختلف، از پژوهشگران و دانشجویان فعال در این حوزه دعوت به عمل آمد. در نهایت در بهمن ماه هزار و سیصد و نود و شش، با جمع آوری مقالات و دستاورد تحقیقات پژوهشگران تحت نظارت دکتر نجفقلی حبیبی، دبیر علمی همایش، چارچوب نشست ها مشخص گردید. این همایش، در سه نشست برنامه ریزی شد: 1- طبع، طبایع، تجربه و برهان؛ 2- ابن سینا در فلسفه طبیعی؛ 3- فلسفه طبیعی و کلام. در نهایت این همایش در صبحگاه روز چهارشنبه، شانزدهم اسفند هزارو سیصد نود و شش، در سالن همایشهای پژوهشکده،  با خوش آمد گویی دکتر مسعود صادقی، ریاست محترم پژوهشکده تاریخ علم آغاز به کار نمود. 

دفترچۀ خلاصۀ مقالات فارسی و انگلیسی و همچنین فایل سخنرانی‌ها را می‌توان از اینجا دریافت کرد.

سخنرانی های همایش «فلسفه طبیعی در تمدن اسلامی»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۰:۵۰
بنفشه افتخاری

زمینه گرایی (Contexualism) پاسخی به شکاکیت (Skepticism)

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۱، ۰۳:۵۳ ب.ظ

این مقاله در فرودین 1391 در سایت تخصصی فلسفه نو منتشر شده بود.

شکاکیت؟

شکاکیت، چنانکه کم و بیش می دانیم، از زمان یونان باستان بدین معنی که انسان به دستگاه شناختی خود اعم از حس و عقل اعتماد نداشته باشد وجود داشته است. اما مدون بودن وقاعده مند شدن شکاکیت در قرون جدید شکل گرفته است؛ انسان به دنبال وسواسی که در قطعیت گرایی دارد و به دلیل تمایلی به دانش خطاناپدیر دارد روی به شکاکیت می آورد. به عبارتی دیگر برای اینکه قطعیت را در گزاره هایی که بار دانش دارند را بالا ببرد به شکل افراطی شک می کند. برای مثال فرض کنید که من شاهد تصادفی باشم و تجربه ام را با گزاره ای را بیان می کنم:

(1)   من می دانم که سر خیابان یک ماشین تصادف کرده.

ممکن است به آسانی این خبر را به هر جا که برسم نقل کنم. اما برای مثال فردی که به هر دلیلی این قضیه برایش اهمیت بیشتری دارد، مثلا می خواهد از آن خیابان عبور کند و می خواهد از بود و نبود ترافیک آگاه شود، شاید بپرسد: «مطمئنی که تصادف شده.» و من بگویم «من یک صدایی شنیدم و دیدم که مردم جمع شدند، فکر کنم تصادف شده بود»، و یک شکاک (شاید هم یک فرد منطقی) می گوید: «اوه، پس تو نمی دانی که تصادف شده.».

در واقع شکاکیت وقتی نمود پیدا می کند که فرد به دنبال درجه باور و آگاهی بیشتری است. تا این حد شکاکیت معقول می نماید، اما شکاکیت وقتی وارد مباحث پایه ای فلسفه شناخت می شود، دست و پا گیر و گاهی افراطی می گردد. مثلا یک دانشمند که با دیدن اثر مارپیچی اشعه ایکس در یک نقطه فضا حکم به وجود سیاهچاله ای می دهد، از نظر یک شکاک، این دانشمند هیچ نمی داند و خیالبافی کرده. تا به آنجا می رسد که شکاک استدلال می کند که هیچ نمی دانیم، و تمام آنچه که از طریق حواس، سایر دریافتهای خود می دانیم ممکن تنها فریبی بیش نباشد.

مثال مشهور مغز در درون خمره (brain in vat) از جمله این پارادوکس شکاکانه است. فرض کنید از شما می پرسند که آیا شما دست دارید؟ و شما نگاهی به دستتان می اندازید و آن را حس می کنید و آثار کاری که با دستتان انجام می دهید را مشاهده می کنید و ادعا می کنید: «بله من دست دارم.» اما یک شکاک افراطی ادعا می کند نه تو نمی دانی که دست داری شاید تو فقط یک دستگاهی، یک مغز هستی در درون دنیای مجازی خودت به وسیله اعصاب مجازی چیزی را به نام دست احساس می کنی و آثاری که با دستت انجام می دهی را مشاهده می کنی و تو در تمام مدت فریب می خوردی تو دستی نداری و در حقیقت همه آنچه که پنداشته ای که دست توست فریبی بیش نبوده است.

در برخورد اول ما پاسخی برای یک شکاک نداریم با رشد و توسعه فن آوری هم عملا می بینیم که فریب دنیای مجازی را خوردن دور از ذهن نیست. پس این سوال به جاست که دانشی که این احساس ما به ما می دهد قابل اعتماد است؟ به راستی چه کسی می تواند ثابت کند که واقعا دست دارد و انسانی است با بدن و اعضا و نه تنها مغزی که به مجموعه ای از سیم و اعصاب مصنوعی وصل شده و آنچه تصور می کند حقیقی است نه مجازی.

پس برای اینکه به دام شکاک نیافتیم چه باید کرد؟

زمینه گرایی

زمینه گرایی دیدگاهی است که با تلاشهای کیث دی رز و استوارت کوهن از نیمه دوم قرن بیستم انسجام گرفت و قاعده مند شد. بر اساس زمینه گرایی عناصری که در جمله « شناسنده  S می داند که گزاره P »  بار دانش دارند (knowledge attribution)، عناصری هستند که به زمینه حساس هستند(context sensitivity). که بر اساس زمینه گفتگو(context)   تعیین می شوند. برای تعیین درستی و یا نادرستی گزاره « S می داند که P » باید  به این عناصر حساس و با توجه معنایی (semantic) که  در آن تعبیر می شود تفسیر شوند.

به این گزینه توجه فرمایید: «من اینجا هستم.»

«من» در این گزینه یک عنصر حساس به زمینه است. امیر که در قطار هست می گوید من اینجا هستم و حسین که در پارکی نشسته هم می گوید من اینجا هستم. در حالیکه نمی توان گفت این دو جمله متناقضند، اگر این جمله توسط امیر گفته شود برای امیر درست است و اگر توسط حسین گفته شود باز هم درست است. چون در این دو جمله که از لحاظ صوری متناقضند در دو زمینه متفاوت بیان شده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۱ ، ۱۵:۵۳
بنفشه افتخاری

تبیین نظریه های علمی (ٍExplanation Theory)  از دیدگاه عملگرایانه (Pragmatic)[1]

کلمات کلیدی: عملگرایی، زمینه گرایی، نظریه تبیین، Contextualism، Pragmatism، Explanation theory

این مقاله در فرودین 1391 در سایت تخصصی فلسفه نو منتشر شده بود.

مقدمه

علیت همواره یکی از ارکان نظریه های علمی است که البته بودن و یا نبودن آن با چالش هایی روبرو بوده است. در قرون وسطی در جهان اسلام توسط متکلمانی چون غزالی و فخر رازی زیر سوال رفت و در قرون جدید با استدلال هیوم دچار پارادوکسی جدی شد و در صورتبندی فیزیک کوانتوم به کلی بی اعتبار ماند. اما همچنان از اصول زیر بنایی علومی چون اقتصاد، زیست شناسی و شیمی و دیگر علوم است  و از مباحث باز فلسفه علم، شناخت و متافیزیک است. در هر حال وقتی که در صورتبندی یک نظریه رکن بنیادی چون علیت زیر سوال برود و یا حتی بی اعتبار شود، متعاقب آن نظریه تبیین هم با سوالات جدی روبه رو می شود؛ که حال بر چه اساسی پدیده ها توصیف و یا توضیح داده شود. از دیدگاه های غالب نگاه عملگرایانه است که نظریه ها را در نقش توصیف و پاسخی برای خواسته های ما می داند. این مقاله قصد دارد که یکی ازمهمترین مقاله هایی در این زمینه نوشته شده است یعنی مقاله «دیدگاه عملگرایانه نظریه تبیین» از باستین فن فراسن  را معرفی و سپس به نقد و بررسی این دیدگاه بپردازد.

نظریه تبیین از دیدگاه سنتی تجربه گرایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۱ ، ۱۳:۱۸
بنفشه افتخاری

جناب آقای تیموری، این وبلاگ را قابل دانسته و مقاله شان برای انتشار فرستاده اند. با تشکر و آرزوی موفقیت برای ایشان

مسئله شناسی عقلانیت و تشریح ویژگی های آن در دستگاه فلسفی وبر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۴۷
بنفشه افتخاری