نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری، در موضوعات مختلف فلسفی، تاریخی و ادبی، و البته دیدگاه های شخصی در مسائل مختلف اجتماعی.
هر نوع برداشت از این وبلاگ به شرط ذکر منبع و یا لینک به مطلب مجاز است.

مقاله درجه بندی فعل دانستن

دوشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۰، ۰۱:۴۹ ب.ظ

این مقاله در پاییز سال 1390 در مجله تخصصی فلسفه نو به چاپ رسیده و پس از آن در کتاب جستاری در فلسفه تحلیلی نیز دوباره توسط انتشارات نقش بیان منتشر شده است. این مقاله را برای علاقه‌مندان در اینجا قرار می دهم. این مقاله ماحصلی از تحقیقات من در گروه معرفت شناسی تحلیلی دانشگاه ژنو تحت نظر استاد پاسکال آنژل می باشد. البته اعتراف می کنم به اینکه اگر بخواهم دوباره مقاله را بازنویسی کنم برخی موارد را حتما پس می گیرم:)


درجه بندی فعل دانستن (درآمدی زبانشناختی[1] بر زمینه گرایی[2])

بنفشه افتخاری 1390

 چکیده

بحث درجه پذیری فعل دانستن بحثی است زبانشناختی که نتایج آن می تواند نظریه زمینه گرایی را  در معرفت شناسی[3] تقویت و یا تضعیف کند و در پی آن زمینه را برای پذیرش و یا رد پلورالیسم در شناخت و دانش فراهم سازد. در این مقاله بر درجه پذیری فعل دانستن تاکید شده و سعی شده که نظریات قبلی بازبینی و با دقت بیشتری و با ابزار زبان فارسی تحلیل شوند.

کلمات کلیدی:

معرفت شناسی، زمینه گرایی، زبانشناختی، فعل دانستن، درجه پذیری

مقدمه

دانستن چیست؟ سوالی که  از طلوع فلسفه ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته و در طول تاریخ فلسفه مبحث معرفت شناسی هرگز بسته نشده است. بدرستی کسی نمی داند چگونه می توان فرآینده دانستن را تعریف کرد. همه ما در ناخودآگاه خود درکی روشنی از مفهوم دانستن داریم و در گفتگوی روزمره خود از افعالی استفاده می کنیم که به نوعی معرف دانستن می باشند. همچنانکه ما وقتی فعل دانستن را به کار می بریم خود آگاه هستیم که منظورمان چیست، مخاطب ما نیز درکی از منظور ما دارد. تحلیل چگونه به کار بردن این افعال می تواند ما را به فرآیند شناختِ شناخت نزدیک سازد.  یعنی آنچه ما ناخودآگاه از ذهنمان خارج می کنیم بر اساس قواعدی است که ما شهودی و ضمنی آنها را می دانیم اما فرآیند آن را سازمانبندی[4] نکرده ایم. حال آنکه شناخت این فرآیند ما را به مفاهیم بنیادی در حوزه فلسفه شناخت نزدیک می سازد. فعل دانستن در نقطه ای ایستاده که فلسفه زبان و فلسفه شناخت به هم گره خورده است و ما می خواهیم با بررسی زبان شناختی فعل دانستن، مفاهیم مد نظر خود را در فلسفه شناخت یا اپیستمولوژی بیازماییم. از جمله این مفاهیم بنیادی درجه پذیر بودن یا نبودن مفهوم دانستن است. آیا دانستن یک واحد تجزیه ناپذیر است و یا فرآیندی است ترکیبی. پاسخ این سوال ما به درک بهتری در مبحث پلورالیسم یا تکثرگرایی در دانش می رساند. در بخش یک ابتدا در مورد حوزه بحثمان صحبت می کنیم که منظور ما از فعل «دانستن» دقیقا چیست. در بخش دوم به طور خلاصه به معرفی زمینه گرایی می پردازیم که روشن کنیم که چگونه معرفتشناسی با مباحث زبانشناختی فعل دانستن درگیر می شود. در بخش سوم ادعای استنلی را معرفی می کنیم که ازمخالفان زمینه گرایی و متکی به استدلالات زبانشناختی است. در بخش چهارم ادعای دوتن را معرفی می کنیم که نظر استنلی را رد نموده است و دربخش پنجم نیز دیدگاه خود را با تحلیل دقیقتر نظر دوتن بر اساس زبان فارسی مطرح خواهیم کرد.

1-    فعل دانستن مورد بحث مقاله

قبل از شروع بحث باید مرزهای حوزه بحثمان را دقیق کنیم. ما می خواهیم درباره دانش گزاره ای[5] و یا بخشی از فعل دانستن صحبت می کنیم که معادل «know that»  در انگلیسی باشد. فعل Know به دوبخش  تقسیم می شود که رساننده دانش مفعولی-شیئی[6]  و یا گزاره ای باشد. حالت مفعولی حالتی است که ما فردی و یا چیزی را می شناسیم و مورد شناخت به شکل مفعول به عنوان بخشی از جمله ظاهر می شود. در زبان فارسی در این موارد ما فعل «شناختن» را به کار می بریم که از نظر اکثریت معرفت شناسان مفهومی درجه پذیر است و از آنجا که فعل «شناختن» فعلی نیست که عنصر صدق[7] در آن مطرح باشد، برای ما قابل بحث نیست و ما درباره فعل دانستنی بحث می کنیم که این گونه می توان بیانش کرد : فلانی می داند که...  . در چنین حالتی دانستن و یا ندانستن، مرتبط با صدق یا کذب یک جمله خبری است.

2-    زمینه گرایی

با  رویکرد قرن بیستم به تحلیل  و تلاش برای رسیدن گزاره های اتمی، بحث بر سر صدق گزاره ها هم جدی تر شد. وقتی مفاهیم گزاره ها تا حد باینری شدن[8] تقلیل بیابند دانش گزاره ای هم متاثر از همین فرآیند باید برای روی صدق این گزاره ها بحث کند: « S می داند که P» S[9] در این جا فاعل و p[10] گزاره ای است که باید دانسته شود. برای اینکه صدق این جمله را بیازماییم لازم است که S به گزاره باوری موجه[11] داشته باشد و باور موجه مستلزم باور صادق است و باور صادق نیز مستلزم صدق گزاره است.[12]

اما در موارد بسیاری تصمیم گیری  بر سر صدق این جملات آسان نیست. جملات وقتی تقلیل می پذیرند وابستگی بیشتری به دیگر عناصر پنهان در زمینه[13] پیدا می کنند  و یا اینکه بسیاری از کلمات تاویل پذیرتر می گردند و برای دقت بخشیدن به آنها باید زمینه و موقعیت خاصی که آن کلمه در آن بیان شده است در نظر گرفته شود. این کلمات به عبارتی به زمینه ای که جمله در آنها بیان شده است حساس هستند.[14] صفات عمدتا از جمله این کلمات هستند که بیانگر کیفیتی نادقیقی می باشند. برای مثال وقتی می گوییم این «این زمین صاف است» برای آزمودن صدق این جمله نیاز داریم که صاف بودن برای چه کاری مورد نظر است. برای بازی گلف، برای فوتبال و یا نشستن. زمینه ای که این جمله در آن بیان شده بر صدق این جمله اثر می گذارد و صاف در این جمله یک عنصر حساس به زمینه است.

زمینه گرایی وجود درست یا نادرست مطلق برای یک جمله رد می کند و ادعا دارد که درست و یا نادرست بودن جمله وابسته به زمینه ای است که جمله در آن بیان شده است و پیرو آن، فاعل نیز دانستن و یا ندانستن گزاره اش وابسته به زمینه ای است که جمله در آن بیان شده است.

«علی می داند که امروز هوا سرد است.»

سرد در این جمله عنصر حساس است درست یا غلط بودن جمله «امروز هوا سرد است.» بستگی دارد که سرد برای چه؟ برای برهنه شنا کردن در آب و یا با لباس گرم قدم زدن پارک. امروز هم یک عنصر حساس است. امروز یعنی صبح و یا یعد ازظهر؟ چه ساعتی؟

حال توجه کنید:

 زمینه 1 : برای برنامه شنا در صبح زود: (1) علی می داند که امروز هوا سرد است.

زمینه 2: برای پیاده روی در پارک در ظهر: (2) علی می داند که امروز هوا سرد نیست.

 1 و 2  نقیض یکدیگرند و قطعا ترکیب عطفی 1&2 نمی تواند درست باشد و این یک تناقض است. بر اساس زمینه گرایی گزاره 1 و 2 نقیض یکدیگر نیستند چون در یک زمینه قرار نگرفته اند. پس دلیلی هم ندارد که ترکیب عطفی آنها نادرست باشد.

نقیض گزاره 1 «علی می داند که امروز هوا سرد است» می شود: «علی نمی داند که امروز هوا سرد است.»  و یا «علی می داند که امروز هوا سرد نیست.» در همان زمینه باید در نظر گرفته شوند.

از جمله زمینه های مختلف موقعیت های شناختی[15] متفاوتند، برای مثال اگر شما یک فرد عادی هستید و از مغازه معتبری که به آن اعتماد دارید انگشتری خریده اید که فکر می کنید نگین آن الماس است. شما فکر می کنید که می دانید نگین انگشتر الماس است.

(1)  من می دانم که نگین انگشترم الماس است.

سپس در روزنامه خبری را می خوانید، مبنی بر اینکه کارگر این مغازه فرد درستکاری نبوده و پنهانی بسیاری از نگین ها را عوض کرده و به جایش شیشه قرار داده. شما شک خواهید کرد که دیگر نگین انگشتر الماس باشد و از آنجا که خبره هم نیستید احتمالا خواهید گفت:

(2)  من نمی دانم که نگین انگشترم الماس است.

و شما جمله ای گفته اید که به لحاظ صوری نقیض جمله اول است و ترکیب عطفی دو جمله نمی تواند درست باشد. اما بر اساس زمینه گرایی این ترکیب عطفی درست است و این دو جمله نقیض هم نیستند چرا که در یک زمینه قرار ندارند. مورد 1 یک گفتگوی عادی است و اما در مورد 2 سطح گفتگو حرفه ای است و دیگر اعتماد مغازه در برای صدق باور شما موجه نیست و برای توجیه داشتن یک باور صادق نیاز به یک خبره جواهر شناس دارید پس معیارهای شناخت[16] در مورد دوم بالاتر رفته است. عنصر حساس در این جمله خود فعل دانستن می باشد که باید دید که آیا ویژگی یک عنصر حساس یعنی درجه پذیر بودن را دارد و یا نه. در کل، قابلیت درجه بندی در هر عنصر زبانی می تواند تاییدی بر نظریه زمینه گرایی باشد اما در مورد افعال به ویژه فعل دانستن و درجه پذیر بودن آن باید تامل بیشتری کرد.

در نگاه اول زمینه گرایی با بدیهیات و شهود ما سازگار است. این نظریه در نیمه دوم قرن بیستم توسط استوارت کوهن[17] و کیث دی رز[18] مطرح شد و این نظریه با موفقیتی که در پاسخ به پارادوکسهای شکاکیت داشت با اقبال زیادی روبرو شد[19] ولیکن در گام دوم با مسائلی روبرو شد که درجه بندی فعل دانستن از جمله آنهاست.

3-    زمینه گرایی بر پایه زبان شناختی[20] و فعل دانستن

منتقدان به زمینه گرایی که عمدتا مشهور به طرفداران ثابتگرایی[21] می باشند از دیدگاههای مختلفی زمینه گرایی را مورد بحث قرار دادند. از جمله آنها جیسون استنلی[22] است که در مقاله خود موسوم به «زمینه گرایی بر پایه زبان شناختی»[23] آن را مورد انتقاد قرار داده است.

استنلی در این مقاله با آوردن نقل قولی از کوهن مبنی بر اینکه بیشتر عناصر زبانی در زبان طبیعی قابل درجه بندی هستند شروع به انتقاد می کند:

«گواه بزرگی برای ادعا کوهن وجود دارد که محمولهایی چون تخت، کچل، پولدار، شاد و ناراحت اگر همچون سازنده ای[24] ظاهر شوند که به لحاظ معنایی[25] قابل درجه بندی و یا قابل مقایسه باشند. دلیلی که زمینه گرایان را جذب این محمولها کرده است این است که نوسانی که [این محمولها] در جمله ایجاد می کنند، اگر به فعل «دانستن» هم سرایت بکند تعجب برانگیز نیست.»(ص 123)(به نقل از استنلی 2004)

در اینکه صفات درجه پذیرند کسی از جمله استنلی بحثی ندارد، اما باید دید که در مورد فعل دانستن به کار رفته در دو موقعیت شناختی متفاوت[26] که عنصر حساس و متغیر ما صرفا خود فعل دانستن است هم قابلیت درجه پذیری وجود دارد؟

3-1 معیار زبانشناختی برای درجه پذیری

معیاری که استنلی برای آزمودن درجه پذیری معرفی می کند آزمونی استاندارد است که به دو روش است:

نخست: اگر عبارتی درجه پذیر باشد باید قیود تشدید کننده ای (مانند بسیار، خیلی[27]و واقعاً[28] ) را بپذیرد. برای مثال صفات نسبی این متغیرها را می پذیرند.

این خیلی صاف است

این واقعا صاف است

رضا خیلی قد بلند است.

رضا واقعا قد بلند است.

دوم: اگر عنصری درجه پذیر باشد باید قابل مقایسه نیز باشد.

این میز صافتر است.

رضا قد بلندتر است.

و از نظر استنلی فعل دانستن در هیچ یک از آزمون ها نمی گنجد.

علی خیلی می داند که نگین انگشترش الماس است.

علی واقعا می داند که نگین انگشترش الماس است.

علی بیشتر از مریم می داند که نگین انگشترش الماس است.

هیچ کدام از این جملات طبیعی نیستند، علی یا می داند که نگین انگشترش الماس است یا نه. اگر شک دارد یعنی در موقعیت شناختی نیست که بتواند باور صادقی به الماس بودن نگین انگشتر داشته باشد پس نمی داند و به نظر می رسد که اگر این عبارات توسط مردم به کار رود در واقع مدنظرشان باور است و نه دانستن.

برای مثال وقتی می گوییم علی واقعا می داند یعنی بلوفی در کار نبوده و می داند و در واقع حامل درجه بندی و بیان شدت نیست.  مسئله را با این مثال ها دوباره می آزماییم:

این جاده صاف است اما واقعا صاف نیست.

این جاده صاف است اما خیلی صاف نیست.

علی می داند که نگین انگشترش الماس است اما واقعا نمی داند.

علی می داند که نگین انگشترش الماس است اما خیلی نمی داند.

می بینیم که فعل دانستن شدت نمی پذیرد. درحالیکه اگر این جمله با فعل فکر کردن جایگزین شود معنی دار خواهد بود:

علی فکر می کند که نگین انگشترش الماس است اما خیلی مطمئن نیست. (خیلی فکر نمی کند.)

علی فکر می کند که نگین انگشترش الماس است اما واقعا مطمئن نیست. (واقعا فکر نمی کند.)        

در واقع فکر کردن و یا حدس زدن بر درجه ضعیفی از باور دلالت دارند و تا درجه اطمینان و یا همان باور صادق که به دانستن می انجامد نوسان دارد، پس قابل درجه بندی است و می بینیم که شدت نیز می پذیرد.

3-2 تفسیرباینری بودن فعل دانستن

اگر فعل دانستن درجه پذیر نباشد، یعنی دانستن امری است که یا هست و یا نیست، پس آنچه که ما در بحث زمینه گرایی در موقعیت های شناختی متفاوت با تفاوت درنظر گرفتن ضعف و قوت موقعیت های شناختی آوردیم، نقض می شود. ما دانستن ضعیف و یا قوی نداریم. علی یا می داند که نگین الماس است و یا نه. بحث دانستن وقتی وارد است که در موقعیت شناختی باشیم که بتوانیم پاسخ دقیقی بدهیم و کسی که خبره نیست پس نمی داند که نگین الماس است و اگر فکر می کرده که می داند اشتباه کرده و فریب خورده بوده است. پس ترکیب عطفی دو گزاره در مثال الماس نادرست است. این خلاصه ای از نظریه ثابتگرایی است.

4-    مخالفت با ادعای درجه ناپذیری دانستن

زمینه گرایان به سادگی ادعای استنلی را نپذیرفتند، از طرفی مطالعات زبان شناختی برای تدقیق معیارهای درجه بندی صورت گرفت. از جمله مقاله کندی-مک نلی است که به طور خاص به نقش قیودی چون well ، much، really می پردازد و این قید ها را به طور منفرد بررسی می کند و ویژگی های آن را دسته بندی می کند و تفاوت های قیود را سازمانبندی می کند.[29]

ژولین دوتن[30] در سخنرانی خود در سال 2007 در دانشگاه ژنو و موسسه ژان نیکود در پاریس با استفاده از دسته بندی کندی-مک نلی استدلال استنلی را دوباره بررسی کرده است و ضعف استدلال وی را عدم توجه به کاربرد هر قید در کنار فعل دانستن می داند.

وی ادعا می کند که دانستن در هر دو آزمون درجه پذیری شدت و مقایسه درجه می پذیرد. درجه پذیری یعنی ویژگی ای که با نسبت داده شدن به چیزی می توان آن را تقسیم نمود. برای مثال، محمول ها موضوع خود را به چیزی که هستند و یا نیستند تقسیم می کنند. مثلا وقتی می گوییم این سطح صاف است. سطوح را به دو دسته صاف ها و غیر صاف ها تقسیم شده اند و حال موضوعی که محمولش درجه پذیر باشد توسط  شدت بخش ها (مانند خیلی و واقعا) و یا یک مقایسه دهنده ها مانند (تر و ترین) به درجاتی نیز تقسیم می شوند.

درجه دهنده ها، چه مقایسه دهنده ها و چه شدت بخش ها  را می توان به دو دسته کمی و کیفی تقسیم نمود؛ کمی مانند: very, a lot, more than که به فارسی به ترتیب ترجمه می کنیم: بیشتر، زیاد، خیلی.  کیفی مانند: good, well, better than که به به فارسی ترجمه می کنیم: بهتر، خوب، خوب و منظور این نیست که آنها مقداری و یا کمیتی را اندازه می گیرند، بلکه منظور این است که آنچه اندازه می گیرند قابل شمارش و یا قابل توصیف است.

دوتن نیز استنلی را تایید می کند که فعل که دانستن نمی تواند در کنار درجه دهنده های کمی درجه پذیر باشد. مانند جملات زیر:

علی بیشتر می داند که نگین انگشترش الماس است.

علی زیاد می داند که نگین انگشترش الماس است.

اما وی مخالف این است که درجه دهنده های کیفی بر فعل دانستن بی اثر باشند و به نظر او این جمله های زیرمعنی دار هستند.

علی خوب می داند که نگین انگشترش الماس است.

علی بهتر می داند که نگین انگشترش الماس است.

اینجا خوب و بهتر برای تاکید نیست و واضح است که کیفیت دانستن رتبه بندی شده است. در حالیکه از نظر استنلی این قیود اثری بر فعل دانستن ندارند و تنها برای التزام شنونده به جدی گرفتن است.  از نظر استنلی دو جمله فوق مانند این جملات می باشند:

2 خیلی زیاد زوج است.(استنلی، 2005)

خروجی واقعا سمت چپ است.(دوتن، 2007)

4-1خلاصه ای از پاسخ دوتن به استنلی:

نخست: باید قبول کرد که بسیاری از کاربردها مانند واقعا و خوب می داند در واقع چاشنی برای تاکید هستند مانند این که وقتی که کسی حقیقتی را می داند اما پذیرش آن آنقدر سخت است که ترجیح می دهد از آن چشم بپوشد:

مایک خیلی خوب(very well) می داند که جودیت او را دوست ندارد. (دوتن 2007)

در بسیاری از جملات مانند مورد قبل، خیلی یک نمایشگر عملی[31] برای تایید و یا تاکید هستند و مفهومی را درجه بندی نمی کنند مانند:

آیا آن خوش آیند (nice) نیست؟  بله خیلی خوش آیند است.

دوم: اما در بسیاری موارد چنین نیستند، مانند:

تیم خوب می داند که هنوز معلوم نیست خطر رفع شده است.

او خیلی خوب می داند که برای رفع شکایات باید بیشتر کار کند.

در این جملات کلمه خوب بر بیشتر بودن دانش دلالت دارد. اینجا کلمه خوب برای تاکید به شنونده نیست.

سوم: برخورد استنلی در مورد خوب می داند (Know well)  به مانند خیلی زیاد می داند است(Knows much) . در حالیکه این دو دقیقا در جای هم قرار نمی گیرند. شاید این جمله بی معنی باشد:

2 خیلی زیاد زوج است. (استنلی 2005)

 اما این جمله بی معنی نیست:

2 به خوبی زوج است. (2 is well an even number)

 و این جمله یعنی به راستی 2 زوج است. نباید بدون ملاحظه کردن تفاوت کاربردی خوب و زیاد با هر دو یک برخورد  را کرد.

او از این استدلالات نتیجه می گیرد که «می داند» در حالت کلی و همراه قیود کمی درجه پذیر نیست اما همراه قیدهای کیفی مانند «خوب می داند.» درجه پذیر است. چرا که در آزمون های درجه پذیری موفق است.[32]

5-    دوباره کاوی درجه پذیری فعل دانستن بر اساس قیود فارسی

البته بحث دقیق در این مبحث نیازمند پیشینه قوی در ساختار زبانشناختی در هر زبان است و بدون داشتن چنین پیش نیازی ترجمه تحت لفظی از یک زبان به زبان دیگر نمی توان به فهم درستی از مسئله دست یافت و حال می خواهیم با نگاه دقیق تر ادعای دو طرف را در زبان خود بررسی کنیم.

آزمون درجه پذیری به این معناست که آزمونی را بیابیم که بتواند تعیین کند که واژه ای پذیرای شدت و ضعف می باشد یا نه و متعاقب آن قابل مقایسه است یا نه. برای مثال: درجات واژه صاف را در فارسی می توان اینچنین بیان کرد: یک ذره صاف، یک کم صاف، صاف، خیلی صاف، بسیار صاف، به شدت صاف و واقعا[33] صاف در نهایت مثل آینه.

و برای مقایسه: کمتر صاف، عین هم صاف، به یک اندازه صاف، صافتر، صافترین.

5-1 قید ناظر به مفعول و قید ناظر به فعل در افعال متعدی

حال ببینیم درجه پذیری را در افعال چگونه می توان آزمود:

یک ذره احساس می کند.

یک کم احساس می کند.

به همان اندازه احساس می کند.

خیلی احساس می کند.

خیلی زیاد احساس می کند.

خوب احساس می کند.

خیلی خوب احساس می کند.

بهتر/ بدتر احساس می کند.

کمتر/بیشتر/زیادتر/ احساس می کند.

به نظر می رسد که تقسیم بندی کمی و کیفی دوتن برای قیود درجه دهنده درست باشد. وقتی می گوییم بیشتر احساس می کند، بیشتر یا کمتر احساس کردن بر مقدار چیزی دلالت دارد. خوب و بد احساس کردن بر کیفیت چیزی دلالت دارد. اما با کمی دقیق شدن می بینیم که در بیشتر/کمتر احساس کردن،  برای چیزی در خارج از فعل مقدار کمتر و یا بیشتری را در نظر گرفته ایم. اما وقتی می گوییم بهتر احساس می کنیم، در واقع عمل احساس کردن را توصیف کرده ایم و برای آن رتبه قائل شدیم. بهتر و یا بدتر احساس کردن داریم، پس خود فعل احساس کردن را درجه بخشیده ایم.

و حال گفته خود را برای فعلی دیگر می آزماییم:

فکر کردن

او کم فکر می کند.

او زیاد/خیلی فکر می کند.

او خوب فکر می کند.

او کمتر/بیشتر فکر می کند.

او بهتر/بدتر فکر می کند.

می بینیم وقتی می گوییم که زیاد فکر می کند، زیاد/کم احتمالا به زمانی که آن فرد فکر می کند بر می گردد. یعنی در حالت «بیشتر/کمتر فکر کردن» در واقع زمانی که یک فرد در حال عمل فکر کردن است درجه بندی شده نه خود فکر کردن.  اما وقتی می گوییم او بهتر/بدتر فکر می کند، خود عمل فکر کردن رتبه بد یا خوب گرفته است.

حال حرف زدن و غذا خوردن را می سنجیم:

علی زیاد/کم/بیشتر/کمتر حرف می زند.

علی خوب/بد حرف می زند.

علی زیاد/کم/بیشتر/کمتر می خورد.

علی خوب/بد می خورد.

به نظر می رسد که در حرف زدن زیاد/کم به میزان کلماتی که از دهان خارج می شوند یعنی خود حرف زدن بر می گردد. اما درمورد غذا خوردن کم زیاد به میزان غذایی که فرد می خورد بر می گردد.

دو فعل فکر کردن، حرف زدن فعل لازم هستند یعنی افعالی که احتیاج به مفعول احتیاج ندارند و در این موارد درجه دهنده های کمی گاه خود فعل را درجه بندی می کند و در صورتیکه خود فعل را درجه بندی نکند، عنصری پنهان را در فعل درجه بندی می کند. ولیکن در دو فعل احساس کردن و غذا خوردن که افعالی متعدی هستند «کم/زیاد» مفعول را درجه بندی کرده است.

حال باز ادعای خود را با افعال دیگر می آزماییم:

علی کم /زیاد می بیند.

علی خوب/بد می بیند.

فعلی دیدن فعلی دو وجهی است، اگر در معنای لازم آن را بررسی کنیم و در این جمله منظور از دیدن را کیفیت دیدن در نظر بگیریم، یعنی میزان وضوح تصاویر باشد، کم/زیاد معادل همان خوب/بد دیدن است. اگر آن را متعدی در نظر بگیریم، یعنی منظور دفعاتی که چیزی را می بیند، مانند علی حمید را زیاد می بیند، قید ناظر به مفعول می شود.

افعال زیر متعدی هستند:

علی کم/زیاد می گوید. (معنی کامل نیست چه چیزی را زیاد/کم می گویند؟ کم/زیاد مستقیما به مفعول بر می گردد.)

علی کم/زیاد می گیرد. . (معنی کامل نیست چه چیزی را زیاد/کم می گیرد؟ کم/زیاد مستقیما به مفعول بر می گردد.)

می توانیم نتیجه بگیریم که در افعالی که صرفا متعدی هستند درجه دهنده های کمی، مفعول را درجه بندی می کنند. بدون وجود مفعول جمله بی معنی می شود. در چنین نگاهی چندان علاقه ای ندارم که نامگذاری کمی و کیفی دوتن را به کار ببرم. ترجیح می دهم که حالت اول را قید ناظر به مفعول و حالت دوم را قید ناظر به فعل بنامم و منظور از کلمه مفعول مفهومی بسیار جامع تر از کلمه مفعول در دستور زبان است.[34] حال برای فعل «دانستن که...» می آزماییم، با توجه به اینکه دانستن فعلی متعدی است:

او کم/زیاد/خیلی می داند که...

او خوب/بد می داند که...

اوکمتر/بیشتر می داند که...

او خوبتر/بدتر می داند که...

می بینیم که کم/زیاد ناظر به آن چیزی است که قرار است دانسته شود و ولیکن خوب/بد ناظر به خود فعل دانستن است. که در بحث ما به طورخاص چیزی که قرار است دانسته شود یک گزاره خبری است. در این حالت همچنان که افعال متعدی خیلی/کم/زیاد در واقع عنصری مفعولی را شدت و ضعف می بخشید، اینجا هم احتمالا به گزاره شدت و ضعف می بخشد.

حال مثالهای استنلی را که برای درجه ناپذیری معیار قرار داده بود را  دوباره می آزماییم:

علی زیاد می داند که عدد دو زوج است.(استنلی 2005)

علی زیاد می داند که بانک شنبه تعطیل است. (استنلی 2004 از مثال بانک دی رز)

علی زیاد می داند که حمید می خندد.

علی زیاد می داند که حسین غذا می خورد.

در این موارد نمی توانیم گفته استنلی را نقض کنیم اما با دیدگاهی مورد بحث مان زیاد/کم/خیلی ناظر به مفعول هستند یعنی مفعول و آن چیزی که باید دانسته شود را شدت و ضعف می بخشند و از آنجا که در مورد «دانستن که...» چیزی که باید دانسته شود یک جمله خبری است که درجه پذیر نیست. دو یا زوج است یا نه، بانک یا باز است یا بسته، حمید یا می خندد یا نمی خندد و حسین یا غذا می خورد یا نمی خورد. پس درجه ناپذیری نه متوجه فعل دانستن که ناشی درجه ناپذیری خود جمله خبری است.

حالا با قید های ناظر به فعل می سنجیم:

علی خوب می داند که عدد دو زوج است.(استنلی 2005)

علی خوب می داند که بانک شنبه تعطیل است. (استنلی 2004 از مثال بانک دی رز)

علی خوب می داند که حمید می خندد.

علی خوب می داند که حسین غذا می خورد.

می بینیم که جملات معنی دارند. یعنی قید ناظر به فعل خوب به خود فعل دانستن رتبه داده است و از آنجا که قرار نیست که گزاره خبری را شدت و ضعف ببخشد، باینری بودن گزاره خبری، نقشی در معنادار بودن جمله ندارد.  پس با دوتن در اینکه اینجا فعل دانستن درجه پذیرفته است موافقیم، آنچه با وی موافق نیستیم آن است که؛ «می داند» همیشه درجه پذیر است. دلیل اینکه گاه درجه ناپذیر می نماید این است که با درجه دهنده ای همراه شده که اصلا ناظر به فعل دانستن نیست، مانند وقتی که با همراهی زیاد/کم/خیلی می آید، قیودی که او متغیر کمی و ما متغیر ناظر به مفعول در افعال متعدی نامیدیم.

نتیجه گیری

دو آزمون مورد پذیرش اکثریت را اگر به طور کلی در مورد فعل دانستن به کنار ببریم قطعا به نتیجه درجه ناپذیری فعل دانستن می رسیم، مانند آنچه استنلی به آن دست یافت. اما کاویدن دقیقتر آزمون های درجه پذیری و تقسیم بندی نقش متفاوتی که درجه دهنده ها در جمله ایفا می کنند، می بینیم که برخی از درجه دهنده هایی چون (کم/زیاد/خیلی) ناظر به مفعولند و قادر نیستند که به افعال رتبه بدهند ولیکن بعضی از قیدها ناظر به خود فعلند و قادرند که به فعل درجه بدهند و باید این نکته را در بررسی درجه پذیری در نظر بگیریم. با آزمون های درجه دهنده های ناظر به فعل، فعل دانستن درجه پذیر است. در مورد درجه پذیری فعل دانستن، ما به نتیجه متفاوتی از نتیجه دوتن نرسیدیم، اما بر خلاف وی که نتیجه می گیرد؛ دانستن در حالت کلی درجه ناپذیر و به طور محدود درجه پذیر است مانند خوب دانستن (know well)، ما نتیجه گرفتیم که فعل دانستن در همه حالات درجه پذیر است.

منابع

·       Cohen, Stewart. Contextualism, skepticism, and the structure of reasons”.  Philosophical Perspectives, 13:57–89, 1999.

·       Dutant, Julien, “The Limited Gradability of “knows””, May/13/2007.

http://julien.dutant.free.fr/papers/JDutant_TheLimitedGradabilityOfKnow.pdf

·       Keith DeRose,Contextualism and Knowledge Attributions, Philosophy and

Phenomenological Research, Vol. 52, No. 4. (Dec., 1992), pp. 913-929.

·       Kennedy, Christopher and McNally, Louise. “Scale structure, degree modification, and the semantics of gradable predicates”. Language, 81(2):345–79, 2005.

·       Stanley, Jason, On the linguistic basis for Contexualism”, Philosophical Studies, 119: 119–146, 2004.

·       Stanley, Jason. Knowledge and Practical Interests. Oxford University Press, 2005

بنفشه افتخاری، دانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه لیون، فرانسه

 

 



[1] linguistic

[2] contextualism

[3] Epistemology

[4] منظور بیان عبارتی بوده که به معادل فعل articulate  باشد.

[5] Propositional knowledge

[6] Objective که در زبان فرانسوی معادل «connaître» و در زبان آلمانی معادل « kennen» و در زبان فارسی معادل شناختن باشد.

[7] Factive knowledge

[8] منظور این است که یک گزاره به حدی تجزیه شود که به یک جمله خبری تقلیل یابد که یا درست است و یا نادرست.

[9] subject

[10] proposition

[11] Justified believe

[12] البته در این فرآینده محل اختلاف بسیاری است که در کتابهای عمومی معرفت شناسی می توان آنها را پی گیری کرد و از آنجا که موضوع بحث این مقاله نیست تنها به نظریاتی که عمومیت و پذیرش بیشتری داشته اند اکتفا شده است.

[13] context

[14] Context sensitive

[15] Epistemic situation

[16] Epistemic standards

[17] Stewart Cohen

[18] Keith DeRose

[19] مراجعه شود به مقاله دیگری از اینجانب با عنوان «زمینه گرایی پاسخی به شکاکیت» در سایت فلسفه نو

http://new-philosophy.ir/?p=2438

 

[20] linguistic basis

[21] Invariantisism

[22] Jason Stanley

[23] Jason Stanley, “On the linguistic basis for Contexualism”, Philosophical Studies, 119: 119–146, 2004

[24] constituent

[25] semantic

[26] مثالهایی چون نگین انگشتر و مثالهای مشهوری مانند پارادوکس گورخر و بانک از جمله این مواردند که عنصر حساس و درجه پذیر تنها فعل دانستن است.

[27] very

[28] really

[29] به نظر می رسد جای چنین کاری در زبان فارسی خالی است و نمی توان به سادگی برای هر قیدی معادل فارسی در نظر گرفت که دارای آن ویژگی باشد. لذا اینجانب از ترجمه کردن این قیود خودداری می کنم.

[30] Dutant, Julien, “The Limited Gradability of “knows””, May/13/2007

[31] Pragmatic indicator

[32] استدلال دوتن به اینجا ختم نمی شود در واقع او وارد بحث بسیار دقیقی درباره تاثیر قیدها می شود که به دلیل اینکه بسیار وابسته به زبان انگلیسی است و بعضا برای زبان فارسی بی معنی است از آن صرف نظر شده است.

[33] در زبان «واقعا» نقش پیچیده ای در جمله دارد و مبهم است. گاه برای تاکید و گاه برای شدت و گاه برای حقیقی بودن یک کیفیت به کار می رود و بهتر است که در آزمون های زبان شناختی به کار نرود.

[34] شاید بهتر باشد که واژه شیئی را به کار ببریم اما از آنجا شئ در زبان فارسی به اجسام هم اطلاق می شود دچار خلط بحث خواهیم شد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی