نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری، در موضوعات مختلف فلسفی، تاریخی و ادبی، و البته دیدگاه های شخصی در مسائل مختلف اجتماعی.
هر نوع برداشت از این وبلاگ به شرط ذکر منبع و یا لینک به مطلب مجاز است.

۵ مطلب با موضوع «ادبیات» ثبت شده است

حسینعلی باستانی راد

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۰۸ ق.ظ

حسینعلی باستانی راد از پاسداران دل‌سوخته فرهنگ و تاریخ این سرزمین


🔸️در برخی از نسخه‌های خطی مجلس و مجموعه‌ای در دانشگاه تهران، چند صفحه تحلیل و توصیف نسخه‌شناسانه به خطی بسیار خوش به نسخه اضافه شده است. سبک نوشتاری این صفحات بوی نیمه اول قرن حاضر را می‌دهد؛ خبر از نویسنده خوش‌ذوق و خوش‌قریحه را می‌دهد که به اشعار توجه ویژه داشته و آنها را بازنویسی و وزن آنها را اصلاح کرده... این اضافات، در تشخیص و شناسایی نسخه بسیار کارگشا است؛ خصوصا وقتی که با نسخه درهم و برهم و پراکنده و سخت‌خوان طرف هستیم. برخورد من با این صفحات خوش‌منظر و کارا، در نسخه‌خطی از مجلس از وحید قزوینی بود. می‌بایست صاحب این ریدرز نوت را شناسایی می‌کردم و راهی طولانی را طی کرده که به زنده‌یاد حسینعلی باستانی‌راد ختم شد.

دستنوشته زنده‌یاد باستانی‌راد

 



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

🔸️زنده یاد باستانی‌راد، فردی است که به واسطه علاقه شخصی خود، عمری را در شهرها و روستاها گشته و مجموعه‌ شگرف گرانبهایی از نسخ خطی را شناسایی و گردآوری کرده و به عبارتی آنها را حفظ و از خطر نابودی و گم شدن نجات داده است. او مجموعه خود، متشکل از هزار و اندی نسخه را به دانشگاه تهران و مجلس واگذار کرد. برخی از این نسخ، تک نسخه و دریچه نویی هستند در شکاف دیوار تاریک تاریخ... آنچه در میان نسخه‌پژوهان به میان می‌آید وی در گمنامی درگذشت و از آنچه او کرد قدردانی درخوری نشد! روحش شاد و یادش ماندگار!

آنچه زنده‌یاد ایرج افشار درباره مرحوم باستانی‌راد در کتاب نادره‌کارانش آورده در تصویر ذیل مشاهده می‌کنید:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۰۸
بنفشه افتخاری

کهنه پدر

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۴ ب.ظ

 در کویر زندگی

در جنگ با این تشنگی

او بود

رگ های تَرَم بود

ریشه صد ساله من

کهنه پدرم بود

یک قرن قصه ما

تاریخ دَربه دَرم بود...

پی نوشت: این باغچه زیبا حاصل دست های پینه بسته ی کهنه پدر بود، اینجا جایی بود که رشته برگشتن من به خودم بود. از رفتنش آنقدر گذشته که سوگش را عادت کنیم. اما با درد آوارگی خو گرفتن ممکن نیست. این شعر در سوگ رفتن پدربزرگ سروده شده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۳ ، ۲۳:۴۴
بنفشه افتخاری

روستای مادری؛ عراقیه

جمعه, ۱ بهمن ۱۳۸۹، ۱۱:۱۵ ب.ظ
باز دیوارهای بلند خانه را دیدم، آن بادی که بوی خاک را برایم می آورد، آن صدا که گذشته ای مبهم را در گوشم وزوز می کرد و من که قادر نیستم نه صدا را تحلیل کنم نه خود را چنان سر و سامان بدهم که دست بر این روزگار بکشم و خاکها را پاک کنم و دربیاورم قصه آقاجانم را... همه چشمانی که یه عمر به گندم و سیب زمینی نگاه کردند. رفت و ویران شد روستای مادری و مردمانش هم یا مرده اند و رهسپار شهر و آپارتمان نشینی...خیلی دور نبود بیست و اندی سال پپیش من تابستانها را به روستای عراقیه در فراهان می رفتم...روزهای پربار از لمس خاک، رقصیدن در باد،  گره زدن شاخه های مو، پنیرک جمع کردن، دنبال نخودک و شنگ و کنگر گشتن...آن موقع ها می رفتم بالای کندوله و در گندم شنا می کردم و مادربزرگم  داد می زد این گندم ها نان می شوند و کثیفشان نکن و من که اصلا گوش نمی کردم و کار خودم را می کردم...
هر بار که به ایران می روم فرصت نمی کنم به هیچ چیز برسم..آن شهر شلوغ طلسم شده، آن بل و شو، آن همه دود و کثافت به درون قلب و ریه می رود برمی گردد مجالی نمی دهد که سراغی از خود بگیریم، سراغی از آنچه جا گذاشتیم و بزرگ شدیم...مگر در غربت خواب کودکی ها را ببینیم که در بیداری چقدر هراس انگیز است به یاد بیاوریم دیگر آن قناتها خشک شده اند خانه چاله ها، قاش ها همه پر شده اند از تارهای عنکبوت و زندگی ای که مرد...مرد...
پی نوشت:
کندوله: سیلوهای کوچکی از سفال برای نگه داری گندم که در منطقه فراهان در استان مرکزی به آن کندوله می گویند.
خانه چاله: اتاقی زیر زمینی که بسیار خنک است در گذشته که یخچال نبوده برای نگه داری مواد فاسد شدنی در هر خانه می ساختند.
قاش: محل نگه داری دام
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۸۹ ، ۲۳:۱۵
بنفشه افتخاری

داستان کوتاه: گل

چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۸۸، ۱۱:۱۹ ق.ظ

گل

حمید- چقدر حال می کنه گله رو بهش بدم. شاید ازم خوشش بیاد.

بهزاد- چی؟! با یه گل!

- تو که ندیدی... کلی واسه این گله بدبختی کشید. دیروز رفته بود بالای فنس که گله رو بچینه، دستشو دراز کرد اما نتونست. افتاد زمین. مانتوش گرفت به سیم خاردارا و پاره شد... همچین دور و برش رو نگاه می کرد. ترسیده بود که کسی ببینشه بهش بخنده.

- تو رو دید؟

- نه قایم شدم...اگه می دید اون وقت فکر می کرد وایستادم به افتادنش بخندم. دیگه ازم فرار می کرد.

- ایول... بلدی تور کنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۸۸ ، ۱۱:۱۹
بنفشه افتخاری

آغاز

چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۸۸، ۰۷:۱۰ ب.ظ

با سلام به شما خواننده گرامی

اینجانب از سال 88، وبلاگ نویسی می کنم. اول بلاگفا که بهم ریخت و بعد در بلاگ اسپات که فیلتر شد و سپس چندین سال در پرشین بلاگ.

من به آن شکل متعارف وبلاگنویسی نمی کردم. از وبلاگ عمدتا به شکل سایت از آن استفاده می کردم. از آنجا که شکل جدید پرشین بلاگ اصلا قابل استفاده به عنوان سایت شخصی نیست، تصمیم به انتقال به بیان گرفتم.  گزیده ای از مقالات و نوشته هایی که از نظرم مهمتر هستند را به این وبلاگ انتقال می دهم و از این پس از همین آدرس به عنوان پایگاه اصلی خود استفاده خواهم کرد.

نه سال پیش وبلاگم را با این شعر آغاز کردم و باز هم همین شعر....

آغاز

به آرامی آغاز به مردن می کنی / اگر سفر نکنی / اگر چیزی نخوانی،

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی / اگر از خودت قدردانی نکنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۸۸ ، ۱۹:۱۰
بنفشه افتخاری