نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری، در موضوعات مختلف فلسفی، تاریخی و ادبی، و البته دیدگاه های شخصی در مسائل مختلف اجتماعی.
هر نوع برداشت از این وبلاگ به شرط ذکر منبع و یا لینک به مطلب مجاز است.

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فلسفه زبان» ثبت شده است

رویکردهای متفاوت در معرفت شناسی

يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۱۲ ب.ظ

موضوع و سوال معرفت شناسی چیستی دانش می باشد که در این رویکرد ها معرفت شناسان با ابزارهای مختلف قصد دارند مسائل مشترک را پاسخ دهند.


1- رویکرد سنتی تحلیلی

این دسته متشکل از فیلسوفان زبان دیروز و معرفت شناسان امروزند که قصد دارند با واکاوی معنایی (semantic)و منطق کارکرد واژگانی چون دانش دانستن باور توجیه و... دارند و با اتصال به درک عام (common sense) چالش های معرفت شناسی را پر کنند. در هر حال با روبرو شدن معرفت شناسی با چالش های پراگماتیسمی و به اشتراک رسیدن سوالات فلاسفه علم و معرفت شناسی و روبه رو شدن با دور ها و تسلل های پی در پی، این رویکرد در حل مشکلات معرفت شناسی عقیم مانده است.


2- رویکرد تجربی

این رویکرد همچون دیگر شاخه های فلسفه، قصد دارد که مسائل فلسفه مانند مسائل علمی به بوته آزمایش بسپارد. از آنجا که فلسفه تحلیلی به طور کلی و معرفت شناسی به طور خاص بر آزمایش های ذهنی استوارند این آزمایش ها را به میان مردم عادی برده و تا این نکته را بسنجد را که استدلالات فیلسوفان تا چه حد به شهود و درک عمومی نزدیک است.

این رویکرد مخالفان زیادی بین فیلسوفان دارد؛ از آنجا که چنین رویکردی را دور از مشی اصیل فلسفه می دانند. ضمن اینکه بسیاری معتقدند که موقعیت ها باید دقیق تعریف شوند و مردم عادی در جریان تعاریف دقیق نیستند و پاسخ های آنها نمی تواند درست باشد. در هر حال این رویکرد هم به سرعت در حال پیشرفت است و با تمام ضعف هایی که تاکنون داشته امروزه در حال تجربه های خوبی است. برای مثال در علوم شناختی و neuro science و فلسفه ذهن دستاورد های قابل اعتنایی داشته است اما هنوز در حل پارادوکس ها و استدلالات مجرد موفقیت چندانی نداشته است.


3- رویکرد صوری/formal epistemology


این رویکرد بر خلاف دیدگاه سنتی زبان را مبنا قرار نداده است؛ بلکه به جای زبان ریاضیات را مبنا قرار داده است. برای مثال برای مفاهیم چون باور به دنبال تعاریف و معادل سازی ریاضی است. این رویکرد در نتیجه نزدیک شدن سوالات فلسفه علم و معرفت شناسی است و وامدار نگرش هستی شناسانه ای است که عقلانیت محض را در جهان مبنا می داند.


این روش مدعی نگاهی صد در صد فلسفی است (با این نگرش که نظریه پردازان علم عموما فیلسوف هستند نه دانشمند). اگر چه دستاورهای این دیدگاه نیز هنوز خام است، اما همچنان سرسخت در نگرش های بنیادی است. بیزگرایی و کاربرد علم احتمالات در معرفت شناسی در دستاورد های این رویکرد است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۱ ، ۲۳:۱۲
بنفشه افتخاری

کتاب جستاری در فلسفه تحلیلی

جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ

این هم اثری تازه از گروه فلسفه نو

با تشکر خاص از جناب آقای فرشاد نوروزی برای همه تلاشهای بی وقفه در جهت رشد و اعتلای اندیشه

جستاری در فلسفه تحلیلی (کاری از گروه فلسفه نو)

نویسندگان:

دکتر مجید مددی

دکتر سروش دباغ

دکتر جلال پیکانی

دکتر علی اکبر عبدل آبادی

دکتر مهدی اخوان

فرشاد نوروزی

مریم پیر دهقان

سامان کباریان

شروین طاهری

حمید احدزاده

ایوب محمودی

محمد زرینه

زهره رشاد

بنفشه افتخاری

الهه زمانی

امیرحسین کاظمی پور


ویراستار علمی: فرشاد نوروزی

طرح جلد: کمال کچوئیان

چاپ و صحافی: الوند

سال و نوبت چاپ: 1391 . بهار . اول

انتشارات نقش بیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۱:۴۹
بنفشه افتخاری

زمینه گرایی (Contexualism) پاسخی به شکاکیت (Skepticism)

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۱، ۰۳:۵۳ ب.ظ

این مقاله در فرودین 1391 در سایت تخصصی فلسفه نو منتشر شده بود.

شکاکیت؟

شکاکیت، چنانکه کم و بیش می دانیم، از زمان یونان باستان بدین معنی که انسان به دستگاه شناختی خود اعم از حس و عقل اعتماد نداشته باشد وجود داشته است. اما مدون بودن وقاعده مند شدن شکاکیت در قرون جدید شکل گرفته است؛ انسان به دنبال وسواسی که در قطعیت گرایی دارد و به دلیل تمایلی به دانش خطاناپدیر دارد روی به شکاکیت می آورد. به عبارتی دیگر برای اینکه قطعیت را در گزاره هایی که بار دانش دارند را بالا ببرد به شکل افراطی شک می کند. برای مثال فرض کنید که من شاهد تصادفی باشم و تجربه ام را با گزاره ای را بیان می کنم:

(1)   من می دانم که سر خیابان یک ماشین تصادف کرده.

ممکن است به آسانی این خبر را به هر جا که برسم نقل کنم. اما برای مثال فردی که به هر دلیلی این قضیه برایش اهمیت بیشتری دارد، مثلا می خواهد از آن خیابان عبور کند و می خواهد از بود و نبود ترافیک آگاه شود، شاید بپرسد: «مطمئنی که تصادف شده.» و من بگویم «من یک صدایی شنیدم و دیدم که مردم جمع شدند، فکر کنم تصادف شده بود»، و یک شکاک (شاید هم یک فرد منطقی) می گوید: «اوه، پس تو نمی دانی که تصادف شده.».

در واقع شکاکیت وقتی نمود پیدا می کند که فرد به دنبال درجه باور و آگاهی بیشتری است. تا این حد شکاکیت معقول می نماید، اما شکاکیت وقتی وارد مباحث پایه ای فلسفه شناخت می شود، دست و پا گیر و گاهی افراطی می گردد. مثلا یک دانشمند که با دیدن اثر مارپیچی اشعه ایکس در یک نقطه فضا حکم به وجود سیاهچاله ای می دهد، از نظر یک شکاک، این دانشمند هیچ نمی داند و خیالبافی کرده. تا به آنجا می رسد که شکاک استدلال می کند که هیچ نمی دانیم، و تمام آنچه که از طریق حواس، سایر دریافتهای خود می دانیم ممکن تنها فریبی بیش نباشد.

مثال مشهور مغز در درون خمره (brain in vat) از جمله این پارادوکس شکاکانه است. فرض کنید از شما می پرسند که آیا شما دست دارید؟ و شما نگاهی به دستتان می اندازید و آن را حس می کنید و آثار کاری که با دستتان انجام می دهید را مشاهده می کنید و ادعا می کنید: «بله من دست دارم.» اما یک شکاک افراطی ادعا می کند نه تو نمی دانی که دست داری شاید تو فقط یک دستگاهی، یک مغز هستی در درون دنیای مجازی خودت به وسیله اعصاب مجازی چیزی را به نام دست احساس می کنی و آثاری که با دستت انجام می دهی را مشاهده می کنی و تو در تمام مدت فریب می خوردی تو دستی نداری و در حقیقت همه آنچه که پنداشته ای که دست توست فریبی بیش نبوده است.

در برخورد اول ما پاسخی برای یک شکاک نداریم با رشد و توسعه فن آوری هم عملا می بینیم که فریب دنیای مجازی را خوردن دور از ذهن نیست. پس این سوال به جاست که دانشی که این احساس ما به ما می دهد قابل اعتماد است؟ به راستی چه کسی می تواند ثابت کند که واقعا دست دارد و انسانی است با بدن و اعضا و نه تنها مغزی که به مجموعه ای از سیم و اعصاب مصنوعی وصل شده و آنچه تصور می کند حقیقی است نه مجازی.

پس برای اینکه به دام شکاک نیافتیم چه باید کرد؟

زمینه گرایی

زمینه گرایی دیدگاهی است که با تلاشهای کیث دی رز و استوارت کوهن از نیمه دوم قرن بیستم انسجام گرفت و قاعده مند شد. بر اساس زمینه گرایی عناصری که در جمله « شناسنده  S می داند که گزاره P »  بار دانش دارند (knowledge attribution)، عناصری هستند که به زمینه حساس هستند(context sensitivity). که بر اساس زمینه گفتگو(context)   تعیین می شوند. برای تعیین درستی و یا نادرستی گزاره « S می داند که P » باید  به این عناصر حساس و با توجه معنایی (semantic) که  در آن تعبیر می شود تفسیر شوند.

به این گزینه توجه فرمایید: «من اینجا هستم.»

«من» در این گزینه یک عنصر حساس به زمینه است. امیر که در قطار هست می گوید من اینجا هستم و حسین که در پارکی نشسته هم می گوید من اینجا هستم. در حالیکه نمی توان گفت این دو جمله متناقضند، اگر این جمله توسط امیر گفته شود برای امیر درست است و اگر توسط حسین گفته شود باز هم درست است. چون در این دو جمله که از لحاظ صوری متناقضند در دو زمینه متفاوت بیان شده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۱ ، ۱۵:۵۳
بنفشه افتخاری

مقاله درجه بندی فعل دانستن

دوشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۰، ۰۱:۴۹ ب.ظ

این مقاله در پاییز سال 1390 در مجله تخصصی فلسفه نو به چاپ رسیده و پس از آن در کتاب جستاری در فلسفه تحلیلی نیز دوباره توسط انتشارات نقش بیان منتشر شده است. این مقاله را برای علاقه‌مندان در اینجا قرار می دهم. این مقاله ماحصلی از تحقیقات من در گروه معرفت شناسی تحلیلی دانشگاه ژنو تحت نظر استاد پاسکال آنژل می باشد. البته اعتراف می کنم به اینکه اگر بخواهم دوباره مقاله را بازنویسی کنم برخی موارد را حتما پس می گیرم:)


درجه بندی فعل دانستن (درآمدی زبانشناختی[1] بر زمینه گرایی[2])

بنفشه افتخاری 1390

 چکیده

بحث درجه پذیری فعل دانستن بحثی است زبانشناختی که نتایج آن می تواند نظریه زمینه گرایی را  در معرفت شناسی[3] تقویت و یا تضعیف کند و در پی آن زمینه را برای پذیرش و یا رد پلورالیسم در شناخت و دانش فراهم سازد. در این مقاله بر درجه پذیری فعل دانستن تاکید شده و سعی شده که نظریات قبلی بازبینی و با دقت بیشتری و با ابزار زبان فارسی تحلیل شوند.

کلمات کلیدی:

معرفت شناسی، زمینه گرایی، زبانشناختی، فعل دانستن، درجه پذیری

مقدمه

دانستن چیست؟ سوالی که  از طلوع فلسفه ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته و در طول تاریخ فلسفه مبحث معرفت شناسی هرگز بسته نشده است. بدرستی کسی نمی داند چگونه می توان فرآینده دانستن را تعریف کرد. همه ما در ناخودآگاه خود درکی روشنی از مفهوم دانستن داریم و در گفتگوی روزمره خود از افعالی استفاده می کنیم که به نوعی معرف دانستن می باشند. همچنانکه ما وقتی فعل دانستن را به کار می بریم خود آگاه هستیم که منظورمان چیست، مخاطب ما نیز درکی از منظور ما دارد. تحلیل چگونه به کار بردن این افعال می تواند ما را به فرآیند شناختِ شناخت نزدیک سازد.  یعنی آنچه ما ناخودآگاه از ذهنمان خارج می کنیم بر اساس قواعدی است که ما شهودی و ضمنی آنها را می دانیم اما فرآیند آن را سازمانبندی[4] نکرده ایم. حال آنکه شناخت این فرآیند ما را به مفاهیم بنیادی در حوزه فلسفه شناخت نزدیک می سازد. فعل دانستن در نقطه ای ایستاده که فلسفه زبان و فلسفه شناخت به هم گره خورده است و ما می خواهیم با بررسی زبان شناختی فعل دانستن، مفاهیم مد نظر خود را در فلسفه شناخت یا اپیستمولوژی بیازماییم. از جمله این مفاهیم بنیادی درجه پذیر بودن یا نبودن مفهوم دانستن است. آیا دانستن یک واحد تجزیه ناپذیر است و یا فرآیندی است ترکیبی. پاسخ این سوال ما به درک بهتری در مبحث پلورالیسم یا تکثرگرایی در دانش می رساند. در بخش یک ابتدا در مورد حوزه بحثمان صحبت می کنیم که منظور ما از فعل «دانستن» دقیقا چیست. در بخش دوم به طور خلاصه به معرفی زمینه گرایی می پردازیم که روشن کنیم که چگونه معرفتشناسی با مباحث زبانشناختی فعل دانستن درگیر می شود. در بخش سوم ادعای استنلی را معرفی می کنیم که ازمخالفان زمینه گرایی و متکی به استدلالات زبانشناختی است. در بخش چهارم ادعای دوتن را معرفی می کنیم که نظر استنلی را رد نموده است و دربخش پنجم نیز دیدگاه خود را با تحلیل دقیقتر نظر دوتن بر اساس زبان فارسی مطرح خواهیم کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۰ ، ۱۳:۴۹
بنفشه افتخاری