نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری، در موضوعات مختلف فلسفی، تاریخی و ادبی، و البته دیدگاه های شخصی در مسائل مختلف اجتماعی.
هر نوع برداشت از این وبلاگ به شرط ذکر منبع و یا لینک به مطلب مجاز است.

جناب آقای تیموری، این وبلاگ را قابل دانسته و مقاله شان برای انتشار فرستاده اند. با تشکر و آرزوی موفقیت برای ایشان

مسئله شناسی عقلانیت و تشریح ویژگی های آن در دستگاه فلسفی وبر

1-مقدمه:

با توجه به تنوع و گستردگی آثار وبر،و مطالعات گسترده و پراکنده او در حیطه های مختلف دانش اجتماعی و فرهنگی، پیدا کردن نقطه کانونی و محوری در مطالعات او مشکل می نماید."در واقع از ویژگی های تفکر وبر، یکی، پراکندگی روش شناختی، علمی و فلسفی است که گمان می کند توانسته باشد از هر کانونی سر بتابد، و دیگری نمایشی است از همه ضد و نقیض های ممکن،که اصولا قابل تحویل به هیچ نظامی نیست"(فروند،1383، ص 3).علی رغم تاثیر انکارناپذیر وبر بر قسمت اعظم جامعه شناسی غربی،"باید خاطرنشان کرد که این آثار تناقضات و بی دقتی هایی دارد که به طیفی از تفاسیر مختلف درباره مفاهیم و روش های او انجامیده است.وبری که مرجع این یا آن صورت بندی یا سنخ شناسی کلیدی خوانده می شود در اصل سرشت دائما متغیری دارد که پذیرای شیوه های گوناگون قرائت است"(پارکین،1384، ص 9). این واقعیت که وبر همواره از چیزی بنام نظریه فراگیراجتناب کرده بی تردید به سرشت ماندگار میراث وی مدد رسانده است. با این حال، گرایش  به تعبیر جامع و معنی دار از جهان،در غالب "عقلانیت"، عامترین عنصر فلسفه تاریخ وبر(و نقطه کانونی آثار او) را تشکیل می دهد، چرا که صعود و سقوط ساختارهای نهادین و فراز و نشیب های دولت ها، طبقات و فرمانروایان، حرکت آرام عقلانی شدن دنیوی را تحقق می بخشند(اچ.اچ.گرث و سی.رایت میلز،در مقدمه وبر،1387).روند عقلانی شدن جهان، عام ترین مفهوم در اندیشه وبر است.مفهوم عقلانیت به معنی گسترش عقلانیت نهادی  یا ابزاری در حوزه زندگی اجتماعی است(بشیریه،1384،ص 57). اما "کنش عقلانی معطوف به هدف" به معنی انتخاب عقلانی وسایل متناسب با اهداف چگونه در چارچوب جامعه شناسی وبر قرار می گیرد؟ عقلانی شدن ارزش های (غربی) چگونه در جامعه شناسی های تخصصی وبر بررسی می شود؟نحوه تفسیر وبر از جهان مدرن چگونه است؟ جایگاه آزادی فردی در جهان عقلانی شده چیست؟و... این نوشتار را با بررسی انواع کنش های اجتماعی در جامعه شناسی وبر آغاز می کنیم:

2-انواع کنش اجتماعیدر جامعه شناسی وبر:

وبر با توجه به مفهوم "سنخ آرمانی" کنش اجتماعی را به چهار دسته تقسیم می کند(آرون،1384):

-کنش عقلانی معطوف به هدف:برای اساس تعریف می شود که فاعل کنش هدفی روشن را در نظر دارد و همه وسایل را برای رسیدن به ان با هم بکار می گیرد(مانند سوداگری که در صدد کسب حداکثر منفعت است).

-کنش عقلانی معطوف به ارزش: در تلاش برای تحقق یک هدف ذاتی نمایان می شود، هدفی که به خودی خود معقول نیست اما می تواند با وسایل معقول پیگیری شود(مانند ناخدایی که کشتی در حال غرق را رها نمی کند).

-کنش انفعالی یا عاطفی:آن نوع کنشی که به طور بیواسطه ناشی از حال وجدانی یا خلق فاعل است، کنش انغعالی نامیده می شود(مانندسیلی ای که مادر بعلت غیر قابل تحمل بودن رفتار فرزند، به گوش وی می نوازد).

-کنش سنتی: کنشی است که از عادت ها، عرف یا باورهایی که طبیعت ثانوی فاعل را تشکیل می دهند برمی خیزد.

طبقه بندی مذکور در واقع، روشنگر کلیه در یافت های ماکس وبر است.این طبقه بندی از انواع کنش ها از دو جهت بکار وبر می آید." از یک سوی به وبر اجازه می دهد که به تمایز های سنخ شناختی خویش دست یابد مانند تمایز انواع اقتدار، و از سوی دیگر مبنایی رابرای او فراهم می سازد تا مسیر تاریخی غرب را بر آن مبنا بررسی کند" (کوزر، 1383 و وبر ، 1371).

 

3-نقطه کانونی آثار وبر (تفوق "کنش عقلانی مطعوف به هدف"):

نحوه تفسیری که وبر از دوران معاصر ارائه می دهدتا حدی تابع طبقه بندی کنش هاست. زیرا ویژگی ذاتی جهانی که ما در ان زندگی می کنیم عقلانی بودن آن است.نخستین برداشت این است که این خصیصه را ناشی از گسترش سپهر کنش های عقلانی معطوف به هدف در دوران کنونی بدانیم. تمایل به سازمان عقلانی در کلیه وجوه جامعه جدید مشاهده می شود، و مشکل فلسفی زمان ما، اینست که حدود و ثغور بخشی از جامعه که در آن کنشی از نوع دیگر هنوز پابرجاست، تعیین کنیم (آرون،1384).وبر استدلال می کند که در جامعه نوین چه در پهنه سیاست یا اقتصاد و چه در قلمرو قانون و حتی روابط متقابل شخصی،روش کارای کاربرد وسایل متناسب با اهداف، مسلط شده و جانشین محرک های دیگر کنش اجتماعی گشته است.

روند عقلانی شدن جهان عامترین مفهوم در اندیشه وبر است.مفهوم عقلانیت در دیدگاه وبر به معنی گسترش عقلانیت نهادی یا ابزاری در حوزه زندگی اجتماعی یا خارجی است و پدیده هایی چون گسترش

پیچیدگی نظام اجتماعی، گسترش سازمان یافتگی، انظباط پذیرشدن و قابلیت پیش بینی و کنترل زندگی،  

تسلط انسان بر محیط از طریق گسترش علایق ابزاری انسان نسبت به طبیعت، از میان رفتن نیروهای اسرارآمیز و غیرعقلانی در زندگی اجتماعی را در بر می گیرد (بشیریه،1384،کرایب، 1384، شیخاوندی، 1383).

 

تاریخ

جهان عوامل غیر عقلانی

عواطف،تصادف،تعارض ارزش ها

جهان عقلانی

بروکراسی،سرمایه داری

جامعه

کنش های سنتی

کنش های عاطفی

کنش های عقلانی هدفمند

کنش های ارزشی

سیاست

سیاست سنتی،

کاریزما و سیاست کاریزمایی

سیاست و سلطه بروکراتیک

قانون و عقلانی

اقتصاد

اقتصاد غیر عقلایی

سنتی

اقتصاد عقلایی

آزاد

مذهب

مذاهب آن جهانی

جهان گریز(بودا)

مذاهب این جهانی

جهان پذیر(پروتستان)

 میان اجزای مختلف اندیشه وبر(تاریخ،سیاست،جامعه،مذهب و اقتصاد)، بر محور عقلانیت، رابطه ای درونی و منطقی وجود دارد که در شکل زیر نشان داده شده است (شکل 1).

4- تفسیر وبر از جامعه معاصر("عقلانیت به منزله نمود مسئله برانگیزجهان مدرن"):

"هر فردی که متاثر از تمدن معاصر اروپایی است، به هنگام بررسی مسائل تاریخ جهانی باید از خود بپرسد چه شرایط و عواملی موجب شد که پدیده های فرهنگی فقط و فقط در تمدن اروپایی ارزش و اعتبار جهانی پیدا کنند"(وبر،1374،ص 27).

خصلت تاریخی جامعه شناسی وبر، با معنایی که شخصا به تحقیقاتش داده، آشکار می شود.اروپا توانسته است فرهنگ بی همتایی به بار آورد که بنظر می رسد معنا و ارزشی جهانی یافته است.دلیل این یکتایی را در کجا باید جستجو کرد؟وبر گمان می کند که دلیل این یکتایی رادر درخشش و شکوفایی عقلانیت تمدن غربی یافته باشد(فروند،1383،ص 134).

وبر،به زعم طریقه علمی مخصوصش(به صورت اسناد علمی برگشت ناپذیر "عوامل" خاص)، عقلانیت را کلیتی تصور می کرد که تابع شرایط علی گوناگون است ولی با وجود این منحصر بفرد است: "روحیه" غربی. این روحیه تعیین کننده، خود را در "روح" سرمایه داری و نیز در "روح" پروتستانیسم نشان می دهد.هم دین و هم اقتصاد در واقعیت زنده اقتصادی و مذهبی شان در جریان این کلیت تعیین کننده شکل گرفتند(لوویت، 1385، ص 94).سرمایه داری را از حیث اهمیت اقتصادی اش، به خودی خود نمی توان منشا مستقل عقلانیت تلقی کرد، بلکه شیوه عقلانی زندگی -که در آغاز دین محرک آن بود- به سرمایه داری به مفهوم اقتصادی اش امکان داد که به صورت یک نیروی مسلط زندگی در آید(هیوز، 1386، صص 279-286). در عین حال این روح عام "عقلانیت" بر هنرها و علوم و نیز زندگی حقوقی، اداری، اجتماعی و سیاسی انسان مدرن مسلط است( کوزر،1383).

تمایل به سازمان عقلانی در کلیه وجوه جامعه جدید مشاهده می شود، و مشکل فلسفی زمان ما، که اساسا مشکلی هستی نگرانه است، این است که حدود و ثغور بخشی از جامعه که در آن کنشی از نوع دیگر(ارزشی،عاطفی و سنتی) هنوز پابرجاست، و باید هم باشد، تعیین کنیم. سرشت مسئله برانگیز عقلانیت از اینجا ناشی می شود.عقلانی شدن کلی زندگی موجب نظامی از وابستگی های گوناگون، قفس آهنین سرسپردگی ،تبعیت عام انسان از ابزارها می شودو با گسترش بروکراسی و تخصص گرایی ،آزادی های فردی را در موضعی دفاعی قرار می دهد( بندیکس، 1388 و گیدنز، 1384).

از نظر وبر، عدم عقلانیتی که در درون فرایند عقلانی شدن شکل گرفته است، بر حسب واژگونی رابطه وسایل و اهداف ظاهر می شود. آنچه در ابتدا صرفا وسیله ای بود (برای هدفی که در غیر این صورت ارزشمند بود) خود بدل به هدفی فی نفسه می شود.بدین ترتیب وسایل به منزله اهداف خودشان را مستقل می سازندو بنابراین "معنا" یا هدف اولیه خود را از دست می دهند، یعنی آنها عقلانیت هدفمند اولیه که معطوف به انسان و نیازهایش بود از دست می دهند. این واژگونی وجه تمایز کل تمدن مدرن است، تمدنی که ترتیبات، نهادها و فعالیت هایش آنچنان"عقلانی شده" است که درحالیکه زمانی انسانیت خود را درون آنها تثبیت کرده بود، حال آنها هستند که مانند قفس آهنینی انسانیت را احاطه کرده و آن را تعیین می کنند. کردار انسانی، که این نهادها در آغاز از آن پدید آمدند، حال باید خود را با مخلوقش که از سلطه خالق گریخته است تطبیق دهند(لوویت، 1385).

وبر خود ادعا می کند که مشکل واقعی فرهنگ در اینجاست-عقلانی شدن در جهت امر غیر عقلانی. این واژگونی پارادوکسی-"تراژدی فرهنگ" به تعبیر زیمل- هنگامی به روشن ترین وجه آشکار می گردد که دقیقا در آن نوع فعالیتی رخ دهد که درونی ترین مقصودش ان است که به نحوی خاص عقلانی باشد، یعنی فعالیت اقتصادی. و دقیقا در اینجاست که بوضوح نمایان می شود که رفتاری که به لحاظ نیت و منظور هدفمند-عقلانی است در فرایند عقلانی شدن به طور اجتناب ناپذیری به ضد خود بدل می شود. نمود بی واسطه انسانی این فرایند عینی شدن و تخصصی شدن خود انسان است که در مقام موجود انسانی با فعالیت عینی اش تقسیم شده است.

با این حال، درست این سازگاری اجتناب ناپذیر با سرشت عقلانی موسسه وار تمام نهادهای مدرن است که جایگاه خویشتن سازی احتمالی است: قفس انقیاد تنها فضای موجود برای آزادی حرکت است. وبر ارزش درونی تمام نهادهای مدرن را انکار می کرد، ولی بااین همه آنها را به عنوان وسایل معلوم و معین در جهت هدفی که آزادانه انتخاب شده است می پذیرفت. ازسوی دیگر، دقیقا تشخیص سوبژکتیو بودن داوری های نهایی ما درباره هدف و ارزش، و درباره تصمیم گیری های نهایی مان است که باید عینیت و واقعی بودناندیشه علمی و عمل سیاسی را تضمین کند.(لوویت، 1385). درنتیجه،موضع وبر موضع تضاد دائم، با یگانه هدف دفاع از فرد مستقل و آزاد در برابر وابستگی فزاینده او به جهان اقتصادی و سیاسی می شود. تمایزات قاطعی که وبر در علوم اجتماعی برقرار کرده است از جمله،جدایی شخص و شیء، شناخت عینی و ارزیابی ذهنی، بروکراسی و رهبری، اخلاق مسئولیت و اخلاق اعتقاد، ناشی از یگانه تضاد بنیادی میان آزادی و عقلانی شدن است. این آزادی فقط در صورتی می تواند در توافق درونی با عقلانیت باشد که آزادی ای ورای جهان عقلانی شده نباشد، بلکه آزادی ای در درون قفس آهنین باشد.

 

5- "افسون زدایی" از جهان و تعارض ارزش ها:

در جهان بینی وبر"جهان نوین خدایانش را رها کرده است. انسان نوین خدایان را از صحنه بیرون رانده است و آنچه را که در دوران پیشین با بخت، احساس، سودا، تعهد، و با جاذبه شخصی، وفاداری به ارباب و خیرخواهی و اخلاق قهرمانان فرهمند تعیین می شده است، عقلایی کرده و تابع محاسبه و پیش بینی پذیرش ساخته است"(کوزر،1383،ص 318).

وبر هنگام تفکر درباره تغییری که فرایند عقلانیت در نگرش و ذهنیت انسان ها بوجود می آورد عبارت فریدریش شیلر"افسون زدایی ار جهان" را بکار می برد."عقلانی شدن" بر حسب رابطه معکوس با میزان جابجایی عناصر افسونی ذهن، یا رابطه مستقیم با میزان ثبات و انسجام نظام مند و طبیعت گرایانه اندیشه ها سنجیده می شود(اچ.اچ.گرث و سی.رایت میلز،در مقدمه وبر،1387). نظر وبر درباره افسون زدایی دارای عنصری از لیبرالیسم و عنصری از فلسفه روشنگری است، که تاریخ بشر را پیشرفت تک خطی بسوی کمال اخلاقی، یا بسوی عقلانیت فناورانه فزاینده می داند.

با این حال، تنها حوزه های خاصی از زندگی بویژه حوزه اقتصادی، بروکراسی و علم، عقلانی می شوند اما صرفنظر از اینها حوزه های دیگر زندگی انسان(از جمله الهیات) اساسا غیرعقلانی هستند و یا به سخن دیگر پیش بینی ناپذیر و انضباط ناپذیرند. بدین سان بخش عمده ای از زندگی انسان حاصل طرح و نقشه نیست. یکی از عوامل عمده تداوم زندگی غیرعقلانی به نهاد انسان به عنوان موجودی بعضا غیرعقلانی و اسیر نیروهای نامشخص عاطفی و احساسی باز می گردد.منشا بسیاری از کنش های فردی چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی و سیاسی همین زندگی عاطفی است که با زندگی روحانی و دینی او مرتبط است(بشیریه،1384،ص 58).

بی معنایی این جهان، از نظر وبر، به طرزی پارادوکسی در نتیجه عقلانی شدن پدید امده است. از آنجا که جهان هر چه بیشتر شکل عادی و عقلانی یافته است، پس هر چه بیشتر از آن افسون زدایی شده است. عقلانی شدن باغ جادویی ایمان ویقین را ویران ساخته است، ولی مجموعه ارزش های بدیلی را که درخور اعتماد و معتبر باشد ایجاد نکرده است.خود علم نظامی ارزشی نیست، زیرا در وهله اول به وسایل، و نه اهداف، می پردازد.از آنجا که عقل گرایی انعکاسی فرایند مدرنیزاسیون، ریشه های ایمان خداپرستانه گذشته را قطع کرده است، ما در جهانی از ارزش های قیاس ناپذیر به جا مانده ایم. از این رو، وبر جوامع مدرن را عرصه هایی فرهنگی تلقی می کند که در آنها مبارزه ای میان ارزش های چندخدایی برای سلطه اجتماعی صورت می گیرد(لوویت، 1385).

مطابق بینش وبر، تنش و تعارض میان حوزه های ارزشی"علم" و حوزه "مقدسات" برطرف نشدنی است، و "ما نه تنها با مساله گزینش های ارزشی، بلکه با مسئله مبارزه سازش ناپذیر مرگ و زندگی همانند آنچه بین "خدا" و "اهریمن" در می گیرد مواجهیم. "(وبر،1387، ص 42 ). جامعه شناسی تاریخی وبر سازمان یافته حول محور محور عقلانیت و کثرت گرایی ارزشی ، متضمن مجموع این ایده هاست که جهان سکولار یا افسون زدوده است،ایده های علمی(عقلانی شدن ابزاری) در زندگی روزمره نفوذ کرده اند، فعالیتهای اجتماعی و اقتدار به صورت تخصصی در آمده است، و سرانجام جهان هر چه بیشتر با افول کاریزما، دین و جادو بی معنا شده است. از نظر وبر جهان قابل پیش بینی است ولی بدون هدفی معتبر ، یعنی بدون روایت های کلان. اگر چه ما انسان ها هرگز نمی توانیم به طور کامل از قفس آهنین جهان عقلانی شده سرمایه داری بورژوایی بگریزیم ، اما هر فرد انسانی مجبور است، در برابر این ملغمه ارزش های سازش ناپذیر، "رب النوع" های خود را بر حسب "اخلاق مسئولیت" و"کیش شخصیت" انتخاب کند(گیدنز، 1384. اچ.اچ.گرث و سی.رایت میلز،در مقدمه وبر 1387 و وبر، 1387).اما این امر چگونه ممکن است؟

 

6- "عقلانیت به مثابه ظرفیت مسئولیت فردی":

تنها پرسشی که وبر به رغم عقلانی شدن مقاومت ناپذیر بروکراتیک به آن راه می دهد این است که چگونه هنوز به هر جهت می توان، با توجه به گرایش قدرتمند به سوی عقلانی شدن کل زندگی، نشانه هایی از نوعی آزادی حرکت فردگرایانه را حفظ کرد.برای پاسخ دادن به ای پرسش نیازمند بررسی خلاصه ای از آن ظرف و زمینه کلی معنا هستیم که پدیده عقلانی شدن در آن قرار گرفته است(لوویت، 1385، صص 110-115).

کلی ترین و فراگیرترین موفقیت عقلانیت آن است که وبر بویژه در خصوص "علم" انجام داده است- یعنی افسون زدایی از جهان. افسونی که رابطه انسان با جهان را در اعصار پیشین در بر گرفته بود، به بیان عقلانی، ایمان به نوعی معنای "عینی" بود. حال لازم می آید که از نو در جستجوی "معنای" اهدافمان باشیم. از آنجا که تمام اهداف عینیت شان را در نتیجه عقلانیتی که آدمیان تحقق بخشیده اند از دست داده اند، آنها اکنون به شیوه ای جدید، و برای تعیین شدن معنایشان، در دسترس ذهنیت یا سوبژکتیویته انسانی اند. در مورد رابطه انسان با جهان، این افسون زدایی از جهان که جستجوی معنا را بر می انگیزد نشان دهنده توهم زدایی فراگیر است.فرصت مثبتی که به مدد این یاس انسان و توهم زدایی از جهان بدست می آید تایید معقول و سنجیده "زندگی روزمره" و مقتضیات آن است(پیشین).

این تایید زندگی روزمره در همان حال انکار تمام اشکال متعالی، از جمله شکل متعالی ترقی است. به این ترتیب ترقی فقط به معنی پیش رفتن در کوره راه های تقدیر با شور و اشتیاق و تسلیم و رضا است. در قیاس با باورهای متعالی، این باور به تقدیر زمانه و به میل شدید یه کنش دنیوی، غیاب مثبت ایمان است. عنصر مثبت این فقدان ایمان به چیزی که خارج از محدوده تقدیر زمانه و مقتضیات زمانه است- فقدان ایمان به حضور عینی ارزش ها، معانی و درستی ها- سوبژکتیویته مسئولیت عقلانی به منزله مسئولیت مطلق فرد در مقابل خویش است. بنابراین، نگرش بنیادینی که وبر در این جهان عقلانی شده فرض می کند، و همچنین حاکم بر روش شناسی اوست، تکلیف به لحاظ عینی تایید نشده فرد نسبت به خویش است.فرد قرارگرفته در این جهان تسلیم و انقیاد، در مقام "انسان" به خودش تعلق دارد و متکی بر خویش است.( همچنین نگاه کنید به "علم و سیاست" در: وبر،1387).

این مفهوم از فردیت وبر را قادر می کندکه خود رابه همه چیز متعهد کند و به هیچ چیز تعهد نداشته باشد، به هر موقعیتی وارد شود و تماما متکی به خوشتن باشد. این فرد گرایی، که وبر ایده انسان را از آن خلاصه می کند، چه بسا قادر نباشد قفس"آهنین" و سلطه پذیری جهانی را بشکند، معهذا می تواند آنرا برای هرشخصی بشکند. وبر عمدتا از آرمان "انسانیت عام" پرهیز می کند، و خود را به کار تخصصی شده متخصص محدود می سازد. رویگردانی از"انسانیت تام" مستلزم این درخواست اکید است که شخص باید خود را تمام و کمال، به رغم پاره پاره شدن جان، با شور و اشتیاق و مسئولیت فردی در ذات هر عملی درگیر کند (لوویت،1385).

 

7- نتیجه گیری:

ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، در سراسر زندگی کاری خویش(در مقام محقق دانشگاهی) دلمشغول مسئله تحول عقلانیت،Rationality، در تمدن غربی بود. مطالعه وبر در این زمینه، در سراسر زندگی اش، نه تنها پیچیدگی پیشینه و سوابق، بلکه شکنندگی و عدم قطعیت دستاوردهای آنرا نیز آشکار ساخت. وبر جای تردیدی، در مورد تعهد عمیقش به آرمان های عصر روشنگری، عقل و آزادی، باقی نگذاشت؛ و پژوهش های او نیز تردیدی به جای نگذاشت که عقل و آزادی در جهان غرب در معرض تهدیدند (بندیکس، 1388، صص 17-18).

بی معنایی این جهان، از نظر وبر، به طرزی پارادوکسی در نتیجه عقلانی شدن پدید امده است. عقلانی شدن باغ جادویی ایمان ویقین را ویران ساخته است، ولی مجموعه ارزش های بدیلی را که درخور اعتماد و معتبر باشد ایجاد نکرده است. از آنجا که عقل گرایی انعکاسی فرایند مدرنیزاسیون، ریشه های ایمان خداپرستانه گذشته را قطع کرده است، ما در جهانی از ارزش های قیاس ناپذیر به جا مانده ایم. از این رو، وبر جوامع مدرن را عرصه هایی فرهنگی تلقی می کند که در آنها مبارزه ای میان ارزش های چندخدایی برای سلطه اجتماعی صورت می گیرد.

نیروی محرکه کل رویکرد وبر، تناقضی بود از یک سوی، میان تصدیق و به رسمیت شناختن جهانی عقلانی شده و از سوی دیگر، گرایش متقابل آن به آزادی برای خود مسئولیت پذیری، تناقضی که همواره از نو چیره می شد.

تلاش های سخت و حاکی از تردید وبر برای عرضه پاسخی به فروپاشی مدرن ارزش ها و تنوع زیست- جهان ها سرانجام در ایده Beruf ، یعنی تکلیف یا رسالت، جلوه گر شد(لوویت، 1385). وبر که پذیرفته بود سکولار شدن ویژگی ضروری عقلانی شدن است، امکان رسالت یا تکلیفی مذهبی به مثابه راه حلی شخصی برای بی معنا شدن نظم اجتماعی عقلانی شده را رد می کرد، و به جای آن می پذیرفت که اخلاق مسئو لیت شاید از طریق رسالتی در سیاست یا رسالتی در علم به بهترین نحو بیان و ابراز شود.

6-فهرست منابع:

 

-آرون،ریمون، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی،ترجمه باقر پرهام، انتشارات علمی،1384.

-بشیریه،حسین، جامعه شناسی سیاسی، ، نشر نی،1384.

-بشیریه،حسین، عقل در سیاست، ، نشر نگاه معاصر،1386.

-بندیکس،راینهارد، سیمای فکری ماکس وبر،ترجمه محمود رامبد، انتشارات هرمس،1388

-پارکین،فرانک، ماکس وبر،ترجمه شهناز مسمی پرست ، انتشارات ققنوس،1384.

-شیخاوندی، داور، جامعه شناسی تجدد ماکس وبر، ، نشر قطره،1383.

-کرایب، یان، نظریه اجتماعی کلاسیک،ترجمه شهناز مسمی پرست، نشر مرکز،1386.

-کوزر،لوئیس، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی،ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی،1383.

-گیدنز،انتونی، سیاست، جامعه شناسی و نظریه اجتماعی،ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی،1384.

-فروند،ژولین، جامعه شناسی ماکس وبر،ترجمه عبدالحسین نیک گهر، انتشارات توتیا،1383.

-لوویت،کارل، ماکس وبر و کارل مارکس،ترجمه شهناز مسمی پرست ، انتشارات ققنوس،1385.

-وبر،ماکس، دین، قدرت و جامعه،ترجمه احمد تدین، انتشارات هرمس،1387.

-وبر،ماکس، مفاهیم اساسی جامعه شناسی،ترجمه احمد صدارتی، نشر مرکز،1371.

-وبر،ماکس، اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری،ترجمه عبدالمعبود انصاری، انتشارات سمت،1374.

-وبر،ماکس، روش شناسی علوم اجتماعی،ترجمه حسن چاوشیان، انتشارات آگاه،1387.

-هیوز،هنری استیوارت، آگاهی و جامعه،ترجمه عزت الله فولادوند، انتشارات علمی و فرهنگی،1386.

 سید رحیم تیموری

دانشجوی دکتری جامعه شناسی، دانشگاه تهران

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۱/۰۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی