نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری در فلسفه، ادبیات و تاریخ

نیستان فلسفه

نوشته های بنفشه افتخاری، در موضوعات مختلف فلسفی، تاریخی و ادبی، و البته دیدگاه های شخصی در مسائل مختلف اجتماعی.
هر نوع برداشت از این وبلاگ به شرط ذکر منبع و یا لینک به مطلب مجاز است.

تبیین نظریه های علمی (ٍExplanation Theory)  از دیدگاه عملگرایانه (Pragmatic)[1]

کلمات کلیدی: عملگرایی، زمینه گرایی، نظریه تبیین، Contextualism، Pragmatism، Explanation theory

این مقاله در فرودین 1391 در سایت تخصصی فلسفه نو منتشر شده بود.

مقدمه

علیت همواره یکی از ارکان نظریه های علمی است که البته بودن و یا نبودن آن با چالش هایی روبرو بوده است. در قرون وسطی در جهان اسلام توسط متکلمانی چون غزالی و فخر رازی زیر سوال رفت و در قرون جدید با استدلال هیوم دچار پارادوکسی جدی شد و در صورتبندی فیزیک کوانتوم به کلی بی اعتبار ماند. اما همچنان از اصول زیر بنایی علومی چون اقتصاد، زیست شناسی و شیمی و دیگر علوم است  و از مباحث باز فلسفه علم، شناخت و متافیزیک است. در هر حال وقتی که در صورتبندی یک نظریه رکن بنیادی چون علیت زیر سوال برود و یا حتی بی اعتبار شود، متعاقب آن نظریه تبیین هم با سوالات جدی روبه رو می شود؛ که حال بر چه اساسی پدیده ها توصیف و یا توضیح داده شود. از دیدگاه های غالب نگاه عملگرایانه است که نظریه ها را در نقش توصیف و پاسخی برای خواسته های ما می داند. این مقاله قصد دارد که یکی ازمهمترین مقاله هایی در این زمینه نوشته شده است یعنی مقاله «دیدگاه عملگرایانه نظریه تبیین» از باستین فن فراسن  را معرفی و سپس به نقد و بررسی این دیدگاه بپردازد.

نظریه تبیین از دیدگاه سنتی تجربه گرایی

از دیدگاه فن فراسن آنچه همواره به طور سنتی از یک نظریه علمی انتظار می رود در وهله اول توصیف یک پدیده علمی روبروی ماست. برای مثال وقتی که می بینیم و یا احساس می کنیم که رفتار ماده گازی بگونه ای است که بین حجم و فشار و دما رابطه ای بر قرار است، ابتدا می کوشیم که دریابیم چه رابطه ای بین آنها برقرار است و بعد به دنبال توضیحی برای چرایی این رابطه خواهیم بود. یک نظریه علمی- توصیفی در بهترین حالت رابطه ای خواهد بود که بتواند حاوی واقعیت های طبیعت باشد و در ضعیفترین حالت رابطه ای خواهد بود که حداقل واقعیت ها در آن اجازه بحث داشته باشند.

بر این اساس، توضیح چرایی پدیده های طبیعی، نقش دوم  یک نظریه به شمار می رود و  حتی اگر نظریه ای قادر به توضیح چرایی یک پدیده باشد، باز این توضیح از این جهت باارزش است که نظریه را قادر می سازد که به ما اطلاعات بیشتری بدهد و در نهایت این اطلاعات بیشتر از این جهت با ارزش است که ما را به قادر می سازد توصیف بهتر و دقیقتری از یک پدیده داشته باشیم. از دیدگاه تجربه گرایی نظریه ای که برتری داشته، نظریه ای بوده است که: 1- ساده تر و 2- اطلاعات بیشتری بدهد.(More Informative)  3 - پوشش دهنده تر باشد. (more unified)[2]

برای مثال، در همان مثال گاز ما دو نظریه داریم که هر دو رفتار گاز را توضیح می دهد، قانون بویل-ماریوت و نظریه جنبشی که در هر دو رفتار گاز را توضیح می دهند. قانون بویل-ماریوت بیان می کند که حجم گاز نسبت مستقیم با دما و عکس با فشار دارد و توضیحی درباره چرایی آن نمی دهد. اما نظریه جنبشی حجم گاز را بر اساس انرژی جنبشی گاز و فاصله بین مولکول توضیح می دهد، چرایی این را هم می گوید که چرا حجم گاز بر در دمای بالاتر بیشتر می شود. از دیدگاه همپل دلیل برتری این نظریه توضیح چرایی این پدیده نیست، بلکه به این دلیل است که این نظریه ساده تر، دقیقتر و دارای پوشش بیشتری است.

فن فراسن آرمانهای تجربه گرایی را در عمل موفق نمی داند و تجربه گرایان را در مواجهه با انبوه پدیده های علمی با تبیین های متفاوت و گاه متناقض شکست خورده می داند و علت این امر عدم توجه به بستر و زمینه ای (context)  می داند که یک توضیح برای یک پدیده علمی باید یافت شود. از دیدگاه وی نظریه به همراه واقعیت ها (facts) تنها روابط توصیفی هستند که حتی ممکن است در توصیف هم موفق عمل نکنند و تبیین درست که قادر به توضیح چرایی یک پدیده باشد تنها زمانی میسر است که به زمینه ای که پرسش علمی در آن مطرح می شود توجه کافی شده باشد.

نظریه تبیین پاسخی به چراها (why-Question)

ساختار اصلی نظریه تبیین توسط همپل پایه ریزی شده که بر اساس صورت بندی استقرایی شکل گرفته که در مقاله دیگر درباره آن بحث خواهم کرد، ولیکن در ساختار استقراییِ نظریه تبیین، تبیین یک گزاره و یا مجموعه ای از گزاره هاست. اما در رویکرد عملگرایانه، تبیین پاسخ به یک سوال است، پاسخی در جواب یک چرا.

برای ورود به بحث، ابتدا نیاز به آشنایی به زمینه گرایی (Contexualism) در منطق و فلسفه زبان داریم[3] و سپس باید به نظریه پرسش ها(Question theory) در منطق بپردازیم.

زمینه گرایی به طور خلاصه به رویکردی در فلسفه زبان و شناخت اطلاق می شود که می گوید ارزیابی یک جمله بر اساس عناصری باید صورت گیرد که به زمینه حساس هستند. برای مثال جمله: «من الان در قطار هستم.» وقتی می تواند درست باشد که دو عنصر حساس مثل کلمه های «من»، و «الان» در زمینه ای که جمله شده در نظر گرفته شود.  اینجا وقتی درست است که من گوینده و درهمان زمان بیان و در قطار یعنی مکان حاضر بیان شود و اگر الان که علی در قطار است، این جمله را بگوید، این جمله درست و ساعتی بعد که در قطار باشد دیگر این جمله درست نیست.

پرسش ها

پرسش ها را می توان به دو دسته پرسش های خبری و پرسش های با واژه های پرسش تقسیم کرد. پرسش های خبری خود به دو دسته پرسش های با پاسخ مستقیم و پاسخ همراه با پیش فرض می توان به دودسته تقسیم نمود:

·        پرسش پاسخ مسقیم: آیا دیروز کلاه سرت گذاشتی؟

بله/نه، دیروز کلاه سرم گذاشتم/نگذاشتم.

در این پرسش های پاسخ یک گزاره خبری است که پرسش کاملا دربردارنده آن می باشد.

·        پرسش همراه با پیش فرض: آیا دیروز کلاه سرسبز گذاشتی یا کلاه سیاه؟

دیروز کلاه سبز/سیاه گذاشتم.

دیروز اصلا کلاه نگذاشتم.

دیروز هر دو را گذاشتم. (مثلا یکی را صبح و دیگری را بعد ازظهر گذاشتم.)

این پرسش ها همراه با پیش فرض می باشند. که پاسخ بخشی و همه پیش فرض را شامل می شود.

پرسش ها همراه با واژه های پرسشی، مانند «دیروز کجا رفته بودی؟» در ماهیت از دسته اول می باشند، یعنی واژه های پرسش نقشی را دارند که پرسش می تواند برابر یک جمله خبری فرض شود. پاسخ این پرسش ها یک  جمله های خبری هستند که به شدت به زمینه حساس می باشند. در پاسخ به این پرسش ها باید زمینه طرح پرسش به دقت بررسی شود و وقتی که واژه های حساس به زمینه جایگزین واژه های پرسشی شوند، پاسخ، یک پاسخ مستقیم خواهد بود.

پاسخ چراها

در مورد چراها با پیچیدگی های خاصی روبه رو هستیم. از آنجا که چیزی که در یک جمله  جایگزین یک چرا می شود معمولا خود یک گزاره هست. فن فراسن با دقت بسیاری سعی کرده که پاسخ چراها را صورتبندی کند، او دو گام را در نظر می گیرد:

1-     ابتدا باید یک سوال با توجه به عناصر حساس به زمینه خاص شود.

2-     پاسخ ها ارزیابی شوند و بهترها و دقیق ترها مشخص شوند.

 

ویژه مند شدن عناصر حساس به زمینه

فن فراسن عناصر حساس به زمینه را در سه چیز خلاصه نموده است.

1-     موضوع Pk (topic).

2-     مجموعه جایگزین های متقابل (contrast class). که مجموعه ای از متغیرهایی با ویژگی مشترک می باشند.

X={P1, P2, P3,…, Pk}

3-     بستگی مرتبط (relevance relation).  R

به عبارتی یک پرسشQ  دارای سه عنصر حساس به زمینه است.

Q=<Pk, X, R>

برای مثال وقتی می پرسیم که چرا وقتی که جسمی می سوزد، شعله  زرد می شود؟ موضوعPk  جسم است. و مجموعه جایگزین های متقابل Pk می تواند زرد شدن شعله، آبی شدن شعله و دیگر جایگزین های مرتبط ... باشد.  مجموعه ای است که کنتراست و تقابل متغیرها را دربر دارد.

«بستگی» در ارتباط با گزاره ای مانند A است که به «علت» تعبیر می شود. گزاره ای است که بین پرسش و پاسخ ارتباط برقرار می کند و در مثال مطرح شده، علت زرد شدن جسم، گزاره A است که می گوید سدیم در آن است و گزاره A؛ «در این جسم سدیم وجود دارد.» R یا بستگی مرتبط می باشد.

پاسخ مستقیم (*) به یک سوال بدین شکل می شود:

(*) به جای دیگر جایگزین های X، Pk می شود برای اینکه A.

و در مثال مطرح شده پاسخ به پرسش «چرا جسم وقتی که می سوزد زرد می شود» این است:

(*) جسم وقتی می سوزد، به جای دیگر رنگ ها زرد می شود برای اینکه در جسم سدیم وجود دارد.

وقتی که یک پرسش در یک زمینه خاص می شود شرایطی را که چندگانگی (counter factual)  ایجاد می کند، خود بخود از بین می رود و فن فراسن این را نقطه قوت نظریه خود می داند.

پس از یافتن پاسخ های مستقیم یک پرسش نوبت ارزیابی پاسخ هاست. فن فراسن با اقرار به اینکه هنوز این مسئله چالش بزرگ فیلسوفان علم است، ادعا نمی کند که برای این بحث راه حلی دارد و آنچه را که پیشنهاد می کند را راه حل اولیه می خواند:

1-     اولین نکته این است که خود A باید درست و پذیرفتنی باشد، تناقض ایجاد نکند.

2-     A باید از Pk  بر ضد دیگر جایگزین های مجموعه X طرفداری کند. برای مثال در زرد شدن شعله، دلیل باید همچنان که زرد شدن را توجیه می کند، آبی نشدن و یا سبز نشدن را هم توجیه کند. یعنی بر ضد آبی و یا سبز شدن، زرد شدن را توجیه کند.

3-     پاسخ های موجود مقایسه شوند و آنچه که ساده ترو  پوشش دهنده تر و به عبارتی بهتر است، انتخاب شود.

نقد نظریه

به عقیده فن فراسن، نگاه عملگرایانه به تبیین، چالش های روبه روی فیلسوفان و به ویژه تجربه گرایان را حل می کند، اما این نگاه مستلزم پذیرفتن دیدگاه هستی شناسانه دیگری است که به مذاق بسیاری از فیلسوفان خوش نمی آید. وقتی که ما تبیین که سازنده ساختار نظریه های علمی است را منحصر به پاسخ پرسش ها کنیم، در نهایت علم را پاسخ پرسش هایمان کردیم که بر مبنای خواسته های ماست و چنین دیدگاهی مستلزم عدم پایبندی به اصول واقعگرایانه علمی و در گام بعد نسبی کردن مفهموم واقعیت  است. به طور خلاصه می توان گفت وقتی که یک دانشمند و یا فیلسوف در نگاه هستی شناسانه خود عملگرا باشد، این نظریه را نیز به سادگی برای تبیین جهت گیری علم می پذیرد، اما فیلسوفانی که ساختار علمی را بر پایه اصول متافیزیکی چون علیت قبول دارند، پذیرفتن تبیین در این راستا را نیز در جهت انکار متافیزیک و تقلیل جایگاه علم در سطح کاربرد تلقی می کنند.

نکته ای دیگر اینکه این نظریه در چارچوب منطق زمینه گرایی است. زمینه گرایی علی رغم موفقیت هایش در تبیین و حل تناقضات منطقی فیزیک امروز، دچار نقص بنیادی منطقی است. زمینه گرایی از این جهت که ترکیبهای عطفی متناقض را صوری نمی پذیرد، مسائل بسیاری را پیش پای ما بر می دارد. به عبارتی دشواری وجود بسیاری  از (P&~P) ها را که در ساختار نظریه های علمی، سازگاری منطقی نظریه را به خطر می اندازد را حل می کند، اما خود نیز قادر نیست یک ترکیب عطفی بسازد.[4]

در زمینه گرایی وقتی مثلا می گوییم علی بلند قد است، منظورمان در کلاس مدرسه راهنمایی است (زمینه مربوطه: کلاس مدرسه راهنمایی) و وقتی که می گوییم رضا قد بلند است و منظورمان این است که او در تیم بسکتبال دبیرستان بلند است(زمینه مربوطه: تیم بسکتبال دبیرستان)، دیگر نمی توانیم ترکیب عطفی بسازیم و بگوییم :«علی و رضا قد بلندند.» چون زمینه آنها یکی نیست. پس وقتی ما پاسخ یک چرا را در یک زمینه بدهیم و پاسخ چرایی دیگر را هم در زمینه دیگر بدهیم، دیگر قادر نیستیم یک ترکیب عطفی از این دو بسازیم و نتیجه امر این می شود که ما قادر نیستیم تبیین هایی که پوشش بیشتری داشته باشند و پرسش های متفاوتی را پاسخ دهند را داشته باشیم.

وحدت در نظریه های علمی از اصولی است که همیشه دانشمندان را به خود مشغول داشته است. در حال حاضر فیزیک، مرزهایی آشتی ناپذیری وجود دارند که باعث به وجود آمدن حوزه های مختلف علمی در فیزیک شده است؛ فیزیک سرعت های بالا(نسبیت)، فیزیک جهان عادی (نیوتنی) و فیزیک زیر اتمی (کوانتوم مکانیک) و پاسخی که یک عمل گرا می دهند این است که هر تبیین در زمینه خود معتبر و مشکلی نیست و این یک پاسخ جهان شمول است، اما این طرز تلقی هرگز دانشمندان را خشنود ننموده و آنها به دنبال تبیین هایی هستند که نه تنها پاسخ های مشترکی در مرزها بدهد، بلکه بتواند تبیین علی نیز بین مرزها ایجاد کند.

منبع

·        Bas C. van Fraassen , “The Pragmatic Theory”, The Scientific Image of Explanation (1980) by permission of Oxford University Press.

بنفشه افتخاری، فروردین 1391



[1] معادل انگلیسی کلیه واژه هایی که خودم معادل سازی کردم در پرانتز آمده و از دوستان صاحب نظر بسیار متشکر خواهم بود که در صورتیکه معادل بهتری را سراغ دارند پیشنهاد بدهند.

[2] پیش از این لغت جامعیت به کار برده شده که من عبارت پوشش دهندگی را به خاطر فارسی بودن و ساده تر بودن آن ترجیح دادم.

 

[3]  پیش از این دو مقاله از من درباره زمینه گرایی در پایگاه فلسفه نو منتشر شده که به علاقه مندان پیشنهاد می شود.

مقاله زمینه گرایی پاسخی به شکاکیت : http://new-philosophy.ir/?p=2438

و مقاله درآمدی زبانشناختی بر زمینه گرایی: http://new-philosophy.ir/?p=3565

 

[4] با تشکر از استاد پاسکال آنژل که این نکته را در جزوات درسی خود تشریح نموده اند. ولیکن من منبعی را سراغ نداشتم که ارجاع بدهم و فکر می کنم که در کتاب فلسفه زبان  از فرانسوا رکاناتی (François Recanati) باشد، اما چون خودم آن را نخواندم این کتاب در لیست منابع نیامده است.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی